سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندیشیدن مانند با چشم دیدن نیست؛ زیرا گاه چشمها به صاحبانش دروغمی گویند، ولی خرد به آنکه از وی اندرز خواسته، نیرنگ نمی زند . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 89 مرداد 30 , ساعت 3:40 عصر

نامه ی 2 صفحه‌ای رجوی به بنی صدر

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای دکتر بنی صدر رئیس جمهوری و فرمانده کل قوا
پس از سلام، مقدمتا تبریکات خود را به خاطر ارائه تز «رفراندوم»2 به
اطلاع می رسانم. شما به این وسیله ثابت کردید که در مقابل انحصارطلبان و عملکرد ضد انقلابی، ضد مردمی و ضد مکتبی آنان چنان که بارها گفته‌اید قصد مقاومت دارید. قبل از این، از شما چه پنهان در سطوح گسترده‌ای این سوال ایجاد شده بود که آیا دکتر بنی‌صدر به راستی خواهد ایستاد؟! سوالاتی از این قبیل مخصوصا بعد از 14 اسفند و «طناب‌پیچ» کردن شما (منظور سلب حق سخنرانی به منزله تنها کانال توده‌ای تماس رئیس جمهور با مردم) به شدت ذهن‌ها را می‌آزرد، به خصوص که طرف دیگر همچنان از امتیاز انحصاری تمام وسایل ارتباط جمعی استفاده می کرد و برگزاری سخنرانی هایی نظیر شما نیز مطلقاً در توانش نبود. بنابراین آنچه بعد از 14 اسفند به شما رسید تنها تمامی بار «جنگ» بود و بس! آن هم با همه‌ی اشکال تراشی ها و غرض‌ورزی‌های حضرات. تا اینکه آنقدر جری شدند که آنچه را به نظر خودشان «تیر خلاص» بود یعنی عَلَم‌کردن قضیه «فرمان همایونی» و حذف رئیس بانک مرکزی را... رها کردند، که به خدا سوگند این یکی صرف نظر از همه مسائل سیاسی دیگر یک «فاجعه
ملی» است. چرا که معلوم است و خودتان نیز بهتر می دانید که چه بر سر مرکز پولی و مالی کشور خواهندآورد. چگونه به تاراج خواهند برد و چگونه بی حساب و کتاب (مثل بنیاد مستکبرین) به باد خواهند داد. اقتصاد و پول و مالیه‌ی کشور و حتی جواهرات سلطنتی را و آنگاه سرپوش گذاشتن بر قراردادهای ننگین استعمار و... کسی هم نیست که بتواند یک شاهی از آقایان حساب بکشد.

به این ترتیب آقای دکتر، شما تا این تاریخ از قضا دقیقاً
«آلنده» ایران هستید و نه پینوشه! منتها آلنده‌ی هنوز سفیدی که با خون سرخ رنگ شده است.

از اینکه می خواهم رک و پوست‌کنده صحبت بکنم معذرت می خواهم،
ولی باور کنید که درد، درد انقلاب و تمام این ملت سیه روز و ستم زده
است. درد از حکومت و نظامی که خودش به «قانون» دست نوشته‌ی خودش هم
وفادار نیست.

علیهذا مطلب چنان که در یکی از نخستین دیدارها نیز به عرض
رساندم این است که هیچکدام از حضرات را یارای حذف رسمی شما نیست، چرا که
خود به طور مضاعف متضرر خواهند شد.

با عرض معذرت گاهی وقتها این طور به نظرم می رسد که شما به قدر کافی به موضع و توانایی های قانونی، سیاسی و اجتماعی خود بها
نمی‌دهید که گویی نسبت به آنها اشراف مکفی ندارید
... حال آنکه طرف دیگر به خوبی
می داند که شما چه از نظر سیاسی و چه به لحاظ اجتماعی در وضعیتی هستید که اگر بخواهید و اگر بایستید می‌توانید فی الواقع «جارو»یش کنید. شاید
وقت کافی برای فکر ندارید، شاید هم مسایلی هست که ما خبر نداریم.

اما من یقین دارم که در هر صورت که شما در موقعیت مناسب فی‌المثل
با دعوت به اعتصاب هم که شده بسیاری کارها را قادرید بکنید، شاید هم جنگ ذهن شما را بیش از حد مشغول کرده، همین ]یک
کلمه ناخوانا. احتمالا «جنگی»[ که طرف دیگر آن را عامداً و عالماً قصد دارد به
سرسره سقوط شما تبدیل کند.

تکرار (می)کنم، حذف شما و حذف رئیس جمهوری
با این پشتوانه‌ی عمومی،
حذف فرمانده کل قوا در کشور
در حال جنگ،حذف عالی‌ترین مجری قانون و مرجع
مراجعه‌ی قانونی
گسترده ترین سازمان انقلابی کشور (لابد نامه‌ی برنامه
اخیر ما را خوانده
اید)... مفهومی جز استقبال از زوال و سقوط نهایی
انحصارطلبان ندارد. احتمالا
خودشان هم می‌دانند که اگر حکومتشان – چه در داخله و چه به طور
بین المللی – تتمه‌ی آبرویی داشته باشد، اساساً منوط به شخص شماست
و الّا همه‌ی دنیا می داند بدون شما حکومت چند هفته هم دوام ندارد. به همین دلیل به نظر من «طرف دیگر» سیاستی را که گویا سیاست کارگاه نمدمالی است در قبال شما انتخاب نموده، یعنی حفظ ظاهر و صورت وجودی شما بدون اختیاراتتان. یعنی حذف ذره ذره اختیارات به طور تدریجی، در عین حفظ تشریفاتی خودتان به مثابه سر پوش تضادها و مانع حرکت و موضعگیری خشن توده های مردم به احترام موضع قانونی شما،...

علی‌ای‌حال، بی مناسبت نیست که ذیلاً در جریان
نقطه نظرهای ما نسبت به مسایل روز نیز قرار بگیرید
:
1-
انتظار عموم مردم این است که رئیس جمهوری در
مقام خود همچنان محکم و پابرجا قرار داشته و سخنانش به هیچ وجه بوی عقب نشینی و
ضعف و احیاناً استعفا نداشته باشد
.
2-
آیا زمان آن نرسیده است که پس از استعفاهایی که گفته می‌شود
مکرراً آقای اشراقی تقدیم کرده است، از دوستان قابل اعتمادتان (نظیر آقای سلامتیان) در هیئت سه نفره جانشین ایشان شود؟
بدیهی است که در این صورت سخنگوی هیئت نیز بایستی عوض شود
. لیکن
مهم تر از این:
3-
اعلام حالت «بن بست» و ارائه پیشنهاد رفراندوم ( حالا
که انتخابات مجلس را حضرات عملی می دانند) فوق العاده جالب و شایسته‌ی حمایت آشکار و علنی عموم نیروها و مردم است. به عبارت دیگر دامنه‌ی کار هیئت سه نفره را به هیئت 36 میلیون نفره و یا تامین اختیارات قانونی ریاست جمهوری و خلاصه ابراز نارضایی عمومی و دست آخر نیز اصلاح نظام و یا ایجاد تغیرات بنیادی به عنوان مکمل نظام باشد...
4-
در مصاحبه‌های آقای رئیس جمهور تاکنون دست پایین گرفته
شده، لیکن در شرایطی که دیگر حق سخنرانی سلب شده، انتظار طبیعی و معقول
این است که همه‌ی گفتنی‌ها گفته شود، تنها به این طریق می توان توطئه‌های
خبرنگاران و سوالات فرمایشی را خنثی نمود.
5-
از گوشه و کنار شنیده‌ایم که در پاسخ به نامه‌ی مجاهدین رئیس‌جمهور گفته‌اند که امنیت و روال قانونی خود و خانواده و دفترشان را نیز به خاطر حذف اختیاراتشان نمی‌توانند تضممین کنند و به همین دلیل سفارش به مقاومت کرده و می‌کنند و خود نیز به دنبال فرصتی هستند تا در نزد مقام رهبری تامینات و اختیارات قانونی شان را تضمین بخواهند، و ... همچنین شنیده‌ایم که این مطالب در قسمت بعدی روزنامه مندرج در ]روزنامه[
"انقلاب اسلامی" خواهد آمد که اگر این طور باشد فی‌الواقع حق
مطلب اداشده و آنگاه قضاوت نهایی به عهده مردم است که رئیس
جمهورشان را تضمین خواهند نمود یا خیر؟ اینرا هم فی‌المثل به سادگی
می‌توان با اعلام سه روز روزه‌ی سیاسی آزمود. شاید مناسب
ترین پاسخ ]یک کلمه ناخوانا[ نوار وزیر مشاور و حذف رئیس بانک مرکزی و
قانون شکنی و ... نیز همین باشد. البته راه ارجح‌تر و بهتر راه پیمایی آرام و مطلقا بدون تظاهر تا جماران پس از کسب اجازه از
مقام رهبری است که طبعاً میلیونها نفر را با خود خواهد داشت، مخصوصاً اگر حضرت آیت‌الله هرگونه تظاهر و شعارهای حزب‌اللهی و روح‌الهی و امثال ذلک را قدغن فرمایند و رئیس جمهوری از عموم مردمی که خواستار تغییرات اساسی هستند دعوت کنند. بدیهی
است که حتی نفس طرح این پیشنهاد، انحصارطلبان را تا حدودی بر جای خود خواهد نشاند. شکل اجرای آن نیز مثلا می تواند به این طریق باشد که رئیس جمهوری ضمن اعلامیه‌ی چند ماده ای موارد نقض قانون و اختیارات خود را خاطر نشان نموده و با توجه دادن به نارضایتی‌های عمومی در ذیل آن تقاضای تظلّم مردم از حضرت آیت الله و رفتن برای عرض حال به جماران را عنوان کنند.

آقای دکتر، بلاشک خودتان می دانید که وقتی توده مردم به
حمایت از شما قدم به میدان گذارند هیچ نیرویی را یارای ایستادگی و حذفتان
نیست و نمی‌تواند باشد. کما اینکه وقتی حضرات می خواهند مسایل را از بالا و در خفا (بدون حضور عنصر مردمی) حل شود خود به خود شما را خلع سلاح کرده اند.
6-
خوب است پیشاپیش رئیس جمهوری این حقیقت عریان را بار دیگر به تمام مردم ایران یادآوری نماید که هدف از
تمام حرفها و توطئه های جاری بر
علیه افراد دفتر یا بستگان
ایشان، خراب کردن شخص رئیس جمهور است
. حاصل اینکه روش صادقانه این است که اگر کسی قصد دارد رئیس جمهور را تصفیه کند خوب است برود نزد مقام رهبری و حکم بگیرد و یک مرتبه کار را تمام کند ... نه
اینکه با تزویر و جنگ اعصاب! و الاّ اگر کسی واقعاً قصد پاکسازی اطراف رئیس جمهور را دارد، جلوی پای رئیس جمهور سنگ نیندازد، اختیارات او را محترم بشمارد و آنگاه به رئیس جمهوری که یک پا در جبهه و یک پا در تهران و... دارد فرصت دهد تا خود حساب همه را روشن کند... به نظر می رسد که بیان این حقیقت و تصریح و تاکید بر آن پیشاپیش می تواند خیلی توطئه ها را خنثی کند. در نامه‌ی ]یک کلمه ناخوانا[ شمه‌ای از قضیه اخیر وزارت خارجه را به عنوان شکایت به اطلاع می‌رسانم که چنانچه صلاح باشد هر قسمت از آن را که بخواهید می توان مورد استفاده قرار داد.
با تشکر مسعود رجوی
31/2/1360

1-
اصل نامه در این کتاب چاپ شده است: دفتر سیاسی سپاه
پاسداران، منافقین خلق، رودرروی خلق، شهریور 1360، بخش اسناد. تمام
نقطه چین ها مربوط به متن نامه است
2-
اشاره به تبلیغات مکرر بنی صدر جهت انجام رفراندوم (همه
پرسی) چنانچه در صفحه اول روزنامه انقلاب اسلامی (روزنامه ای که بنی صدر منتشر می ساخت) مورخ 30/2/1360 آمده بود: «برای خروج از این بست کنونی، سالم ترین راه بدون بحران این است که همه موافقت کنند به مردم مراجعه کنیم و با رای عمومی آنچه باید بشود، بشود


شنبه 89 مرداد 30 , ساعت 3:39 عصر

نامه ی 2 صفحه‌ای رجوی به بنی صدر

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای دکتر بنی صدر رئیس جمهوری و فرمانده کل قوا
پس از سلام، مقدمتا تبریکات خود را به خاطر ارائه تز «رفراندوم»2 به
اطلاع می رسانم. شما به این وسیله ثابت کردید که در مقابل انحصارطلبان و عملکرد ضد انقلابی، ضد مردمی و ضد مکتبی آنان چنان که بارها گفته‌اید قصد مقاومت دارید. قبل از این، از شما چه پنهان در سطوح گسترده‌ای این سوال ایجاد شده بود که آیا دکتر بنی‌صدر به راستی خواهد ایستاد؟! سوالاتی از این قبیل مخصوصا بعد از 14 اسفند و «طناب‌پیچ» کردن شما (منظور سلب حق سخنرانی به منزله تنها کانال توده‌ای تماس رئیس جمهور با مردم) به شدت ذهن‌ها را می‌آزرد، به خصوص که طرف دیگر همچنان از امتیاز انحصاری تمام وسایل ارتباط جمعی استفاده می کرد و برگزاری سخنرانی هایی نظیر شما نیز مطلقاً در توانش نبود. بنابراین آنچه بعد از 14 اسفند به شما رسید تنها تمامی بار «جنگ» بود و بس! آن هم با همه‌ی اشکال تراشی ها و غرض‌ورزی‌های حضرات. تا اینکه آنقدر جری شدند که آنچه را به نظر خودشان «تیر خلاص» بود یعنی عَلَم‌کردن قضیه «فرمان همایونی» و حذف رئیس بانک مرکزی را... رها کردند، که به خدا سوگند این یکی صرف نظر از همه مسائل سیاسی دیگر یک «فاجعه
ملی» است. چرا که معلوم است و خودتان نیز بهتر می دانید که چه بر سر مرکز پولی و مالی کشور خواهندآورد. چگونه به تاراج خواهند برد و چگونه بی حساب و کتاب (مثل بنیاد مستکبرین) به باد خواهند داد. اقتصاد و پول و مالیه‌ی کشور و حتی جواهرات سلطنتی را و آنگاه سرپوش گذاشتن بر قراردادهای ننگین استعمار و... کسی هم نیست که بتواند یک شاهی از آقایان حساب بکشد.

به این ترتیب آقای دکتر، شما تا این تاریخ از قضا دقیقاً
«آلنده» ایران هستید و نه پینوشه! منتها آلنده‌ی هنوز سفیدی که با خون سرخ رنگ شده است.

از اینکه می خواهم رک و پوست‌کنده صحبت بکنم معذرت می خواهم،
ولی باور کنید که درد، درد انقلاب و تمام این ملت سیه روز و ستم زده
است. درد از حکومت و نظامی که خودش به «قانون» دست نوشته‌ی خودش هم
وفادار نیست.

علیهذا مطلب چنان که در یکی از نخستین دیدارها نیز به عرض
رساندم این است که هیچکدام از حضرات را یارای حذف رسمی شما نیست، چرا که
خود به طور مضاعف متضرر خواهند شد.

با عرض معذرت گاهی وقتها این طور به نظرم می رسد که شما به قدر کافی به موضع و توانایی های قانونی، سیاسی و اجتماعی خود بها
نمی‌دهید که گویی نسبت به آنها اشراف مکفی ندارید
... حال آنکه طرف دیگر به خوبی
می داند که شما چه از نظر سیاسی و چه به لحاظ اجتماعی در وضعیتی هستید که اگر بخواهید و اگر بایستید می‌توانید فی الواقع «جارو»یش کنید. شاید
وقت کافی برای فکر ندارید، شاید هم مسایلی هست که ما خبر نداریم.

اما من یقین دارم که در هر صورت که شما در موقعیت مناسب فی‌المثل
با دعوت به اعتصاب هم که شده بسیاری کارها را قادرید بکنید، شاید هم جنگ ذهن شما را بیش از حد مشغول کرده، همین ]یک
کلمه ناخوانا. احتمالا «جنگی»[ که طرف دیگر آن را عامداً و عالماً قصد دارد به
سرسره سقوط شما تبدیل کند.

تکرار (می)کنم، حذف شما و حذف رئیس جمهوری
با این پشتوانه‌ی عمومی،
حذف فرمانده کل قوا در کشور
در حال جنگ،حذف عالی‌ترین مجری قانون و مرجع
مراجعه‌ی قانونی
گسترده ترین سازمان انقلابی کشور (لابد نامه‌ی برنامه
اخیر ما را خوانده
اید)... مفهومی جز استقبال از زوال و سقوط نهایی
انحصارطلبان ندارد. احتمالا
خودشان هم می‌دانند که اگر حکومتشان – چه در داخله و چه به طور
بین المللی – تتمه‌ی آبرویی داشته باشد، اساساً منوط به شخص شماست
و الّا همه‌ی دنیا می داند بدون شما حکومت چند هفته هم دوام ندارد. به همین دلیل به نظر من «طرف دیگر» سیاستی را که گویا سیاست کارگاه نمدمالی است در قبال شما انتخاب نموده، یعنی حفظ ظاهر و صورت وجودی شما بدون اختیاراتتان. یعنی حذف ذره ذره اختیارات به طور تدریجی، در عین حفظ تشریفاتی خودتان به مثابه سر پوش تضادها و مانع حرکت و موضعگیری خشن توده های مردم به احترام موضع قانونی شما،...

علی‌ای‌حال، بی مناسبت نیست که ذیلاً در جریان
نقطه نظرهای ما نسبت به مسایل روز نیز قرار بگیرید
:
1-
انتظار عموم مردم این است که رئیس جمهوری در
مقام خود همچنان محکم و پابرجا قرار داشته و سخنانش به هیچ وجه بوی عقب نشینی و
ضعف و احیاناً استعفا نداشته باشد
.
2-
آیا زمان آن نرسیده است که پس از استعفاهایی که گفته می‌شود
مکرراً آقای اشراقی تقدیم کرده است، از دوستان قابل اعتمادتان (نظیر آقای سلامتیان) در هیئت سه نفره جانشین ایشان شود؟
بدیهی است که در این صورت سخنگوی هیئت نیز بایستی عوض شود
. لیکن
مهم تر از این:
3-
اعلام حالت «بن بست» و ارائه پیشنهاد رفراندوم ( حالا
که انتخابات مجلس را حضرات عملی می دانند) فوق العاده جالب و شایسته‌ی حمایت آشکار و علنی عموم نیروها و مردم است. به عبارت دیگر دامنه‌ی کار هیئت سه نفره را به هیئت 36 میلیون نفره و یا تامین اختیارات قانونی ریاست جمهوری و خلاصه ابراز نارضایی عمومی و دست آخر نیز اصلاح نظام و یا ایجاد تغیرات بنیادی به عنوان مکمل نظام باشد...
4-
در مصاحبه‌های آقای رئیس جمهور تاکنون دست پایین گرفته
شده، لیکن در شرایطی که دیگر حق سخنرانی سلب شده، انتظار طبیعی و معقول
این است که همه‌ی گفتنی‌ها گفته شود، تنها به این طریق می توان توطئه‌های
خبرنگاران و سوالات فرمایشی را خنثی نمود.
5-
از گوشه و کنار شنیده‌ایم که در پاسخ به نامه‌ی مجاهدین رئیس‌جمهور گفته‌اند که امنیت و روال قانونی خود و خانواده و دفترشان را نیز به خاطر حذف اختیاراتشان نمی‌توانند تضممین کنند و به همین دلیل سفارش به مقاومت کرده و می‌کنند و خود نیز به دنبال فرصتی هستند تا در نزد مقام رهبری تامینات و اختیارات قانونی شان را تضمین بخواهند، و ... همچنین شنیده‌ایم که این مطالب در قسمت بعدی روزنامه مندرج در ]روزنامه[
"انقلاب اسلامی" خواهد آمد که اگر این طور باشد فی‌الواقع حق
مطلب اداشده و آنگاه قضاوت نهایی به عهده مردم است که رئیس
جمهورشان را تضمین خواهند نمود یا خیر؟ اینرا هم فی‌المثل به سادگی
می‌توان با اعلام سه روز روزه‌ی سیاسی آزمود. شاید مناسب
ترین پاسخ ]یک کلمه ناخوانا[ نوار وزیر مشاور و حذف رئیس بانک مرکزی و
قانون شکنی و ... نیز همین باشد. البته راه ارجح‌تر و بهتر راه پیمایی آرام و مطلقا بدون تظاهر تا جماران پس از کسب اجازه از
مقام رهبری است که طبعاً میلیونها نفر را با خود خواهد داشت، مخصوصاً اگر حضرت آیت‌الله هرگونه تظاهر و شعارهای حزب‌اللهی و روح‌الهی و امثال ذلک را قدغن فرمایند و رئیس جمهوری از عموم مردمی که خواستار تغییرات اساسی هستند دعوت کنند. بدیهی
است که حتی نفس طرح این پیشنهاد، انحصارطلبان را تا حدودی بر جای خود خواهد نشاند. شکل اجرای آن نیز مثلا می تواند به این طریق باشد که رئیس جمهوری ضمن اعلامیه‌ی چند ماده ای موارد نقض قانون و اختیارات خود را خاطر نشان نموده و با توجه دادن به نارضایتی‌های عمومی در ذیل آن تقاضای تظلّم مردم از حضرت آیت الله و رفتن برای عرض حال به جماران را عنوان کنند.

آقای دکتر، بلاشک خودتان می دانید که وقتی توده مردم به
حمایت از شما قدم به میدان گذارند هیچ نیرویی را یارای ایستادگی و حذفتان
نیست و نمی‌تواند باشد. کما اینکه وقتی حضرات می خواهند مسایل را از بالا و در خفا (بدون حضور عنصر مردمی) حل شود خود به خود شما را خلع سلاح کرده اند.
6-
خوب است پیشاپیش رئیس جمهوری این حقیقت عریان را بار دیگر به تمام مردم ایران یادآوری نماید که هدف از
تمام حرفها و توطئه های جاری بر
علیه افراد دفتر یا بستگان
ایشان، خراب کردن شخص رئیس جمهور است
. حاصل اینکه روش صادقانه این است که اگر کسی قصد دارد رئیس جمهور را تصفیه کند خوب است برود نزد مقام رهبری و حکم بگیرد و یک مرتبه کار را تمام کند ... نه
اینکه با تزویر و جنگ اعصاب! و الاّ اگر کسی واقعاً قصد پاکسازی اطراف رئیس جمهور را دارد، جلوی پای رئیس جمهور سنگ نیندازد، اختیارات او را محترم بشمارد و آنگاه به رئیس جمهوری که یک پا در جبهه و یک پا در تهران و... دارد فرصت دهد تا خود حساب همه را روشن کند... به نظر می رسد که بیان این حقیقت و تصریح و تاکید بر آن پیشاپیش می تواند خیلی توطئه ها را خنثی کند. در نامه‌ی ]یک کلمه ناخوانا[ شمه‌ای از قضیه اخیر وزارت خارجه را به عنوان شکایت به اطلاع می‌رسانم که چنانچه صلاح باشد هر قسمت از آن را که بخواهید می توان مورد استفاده قرار داد.
با تشکر مسعود رجوی
31/2/1360

1-
اصل نامه در این کتاب چاپ شده است: دفتر سیاسی سپاه
پاسداران، منافقین خلق، رودرروی خلق، شهریور 1360، بخش اسناد. تمام
نقطه چین ها مربوط به متن نامه است
2-
اشاره به تبلیغات مکرر بنی صدر جهت انجام رفراندوم (همه
پرسی) چنانچه در صفحه اول روزنامه انقلاب اسلامی (روزنامه ای که بنی صدر منتشر می ساخت) مورخ 30/2/1360 آمده بود: «برای خروج از این بست کنونی، سالم ترین راه بدون بحران این است که همه موافقت کنند به مردم مراجعه کنیم و با رای عمومی آنچه باید بشود، بشود



لیست کل یادداشت های این وبلاگ