سفارش تبلیغ
صبا ویژن
راسخان در دانش کسانی اند که دست نیکی و زبان راست و دل صاف وعفّت شکم و فرج دارند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
یکشنبه 89 شهریور 7 , ساعت 12:1 صبح

<!-- /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-parent:""; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:72.0pt 90.0pt 72.0pt 90.0pt;} div.Section1 {page:Section1;} -->

مسابقه مردان آهنین خواص

 

مجری: آقای داور امتیاز کروبی چقدره؟

داور: متاسفانه ایشون امتیازی نمی گیرن، باید هر 4 آیتم رو پشت سر بذارن. ایشون مشخصه که رو آیتمها کار نکرده و از خودش ضعف نشون میداد. ایشون باید منتظر مراحل بعدی باشن. ایشون در وزنه 300میلیونی کم آوردن و باید هر4 مرحله رو پشت سر میذاشتن.

 

 

با سلام. با سری جدید برنامه مردان آهنین در خدمت شما هستیم. بهتره شما فرض کنید الان مردان آهنین مورد نظر ما در همان فضا و حال و هوای برنامه اصلی مردان آهنین به سر می برند و مرشد برنامه اول یک شعر حماسی میخونه و بعد ورزشکارا با همون لباسها میان و..

 

 حالا به سراغ برنامه خودمون میریم:

ابتدا ساسی مانکن به عنوان مرشد پشت میکروفون میره و چند شعر رپ در وصف یاران امام!!! می خونه و میره پی کارش.

مجری: سری جدید برنامه مردان آهنین. تشکر از نوای گرم مرشد عزیز. در محیط با صفای منطقه جماران و در یکی از چندین ویلاباغ یکی از خواص عزیز مسابقات رو برگزار می کنیم. شرکت کنندگان از گروهها و احزاب سیاسی مختلف می باشند. در این برنامه قصد داریم مقاوم ترین فرد و مستحکم ترین مواضع مردان سیاست در خط امام و انقلاب را بررسی کنیم و هرکسی بیشترین امتیاز رو بیاره، قهرمان میشه و هرکس هم باخت از دایره نظام و انقلاب خارج میشه و مجبوریم باهاش خداحافظی کنیم. حالا به سراغ داور بین المللی میریم و از توضیحاتش در مورد نکات فنی می پرسیم

 

 داور:  این آیتم ها بر اساس فرمایشات و انتظارات امام خمینی از انقلابیون- خواص- روحانیون و.. طراحی شده، این آیتم ها بسیار سخت و در حد جهانی طراحی شده و قهرمانان این دوره میتونن امیدوار باشن که از سربازان امام زمان قرار خواهند گرفت.

( پخش آهنگ)

 

مجری: نفر اول آقای مهدی کروبی می باشد. آیتم اول ما میزان مقاومت یاران امام در برابر دریافت پول می باشد. چهار وزنه 100 میلیون تومانی- 200 میلیون تومانی- 250میلیون و 300میلیونی داریم که شرکت کنندگان باید در مقابل عدم دریافت هر 4 مبلغ مقاومت کنن. آقای کروبی با سوت داور شروع می کنیم.

 

 

 

 ولی آقای کروبی سوت نزده رفت سراغ آیتمها. آیتم اول رو مقاومت می کنه- آیتم دوم رو کمی شل می زنه- آیتم سوم را به سختی پشت سر میذاره و بالاخره آیتم چهارم رو دریافت می کنه و سوت پایان داور( البته آقای کروبی در طول مسابقه مرتبا از داور میپرسید من چقدر وقت دارم؟).

 

مجری: آقای داور امتیاز کروبی چقدره؟

داور: متاسفانه ایشون امتیازی نمی گیرن، باید هر 4 آیتم رو پشت سر بذارن. ایشون مشخصه که رو آیتمها کار نکرده و از خودش ضعف نشون میداد. ایشون باید منتظر مراحل بعدی باشن. ایشون در وزنه 300میلیونی کم آوردن و باید هر4 مرحله رو پشت سر میذاشتن.

 

مجری: آقای داور، برای موفق شدن در این مرحله چه تمرینهایی نیاز داریم؟ به چه فاکتوهایی باید توجه کرد؟

داور: ورزشکارن ما باید از ایمان محکم- تقوای قوی و از همه مهمتر ساده زیست باشن. غذاهای چرب و نرم نخورن. ضمنا سعی کنن هر روز مقداری از صحیفه نور رو بخونن برای تقویت عضلات قلب و دل. آقای کروبی متاسفانه از این فاکتورها برخوردار نبود.

 

مجری: آقای کروبی می بینم که خسته اید. ما از شما انتظار داشتیم در این مسابقه بهتر ظاهر می شدید. چرا اینطوری شد؟آسیب که ندیدید؟

کروبی( نفس نفس زنان و در حالی که دهنش کف کرده): من یه نامه از امام دارم که قراره همه جا نشونش بدم. من ننجونم هر صبح بهم کله پاچه می داد. در بنیاد شهید هم روی مسائل قدرتی خیلی کار کرده بودم در زمان جوانی و حتی تونستم چند تا جانباز و زن شهید رو با قدرت ضرب وشتم کنم. ولی الان این احمدی نژاد ما رو صاف کرده و...( قطع موقت نفس شیخ). خئشبختانه انقلاب آسیب زیادی دید ولی من نه. من این وزنه ها رو بین نیازمندان سیاسی توزیع می کردم و..( کف کردن دهان و قطع نفس به مدت بیشتری)

 

مجری: آقای دکتر به داد کروبی برسید.

دکتر: متاسفان ایشون از ناحیه روحی دچار ضعفهایی بوده و در دل و قلب ایشون لکه هایی سیاه مشاهده شده که نشون دهنده انحراف  از خط امام می باشد. همچنین مغز ایشون تاب برداشته و دستشون بر اثر سیلی زدن به همسران شهداء به شد تضعیف شده و شاید نتونه مراحل بعد رو ادامه بده.

 

 

مجری: نفر بعد سیدمحمد خاتمی و احمدی نژاد می باشد. در این مرحله ورزشکاران ما در حالی که وزنه ای به نام « استقلال و ایستادگی ملی» رو در دست دارن وارد یک تونل وحشت میشن که در آن چند صحنه از قدرت نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی- سخنرانیهای تهدیدآمیز مقامات اسراییل و آمریکا- توهین به سابقه تمدنی ایران- تهدید به حمله به ایران- تهدید ایران به عقب نشینی پخش میشه و ورزشکاران  باید بتونن مسیر مسابقه رو یکبار طی کنن و بعد برگردن. هر جا وزنه رو گذاشتن زمین، از دور مسابقه خارج میشن. باید در طول کل مسیر این وزنه ها رو در دست داشته باشن. با سوت داور شروع می کنیم:

 

شروع میشه و میبینم احمدی نژاد با چه سرعتی وارد میشه و به آخر مسیر نزدیک میشه و الان در حال برگشته. برای ما خنده ها و لبخندهای ایشون جای تعجب داره. انگار نه انگار دارن وزنه سنگینی رو حمل می کنن و ایشون تونستن یک رکورد خوب رو به جا بذارن در طی این مسیر.

 

حالا نوبت محمد خاتمی است. خاتمی با احتیاط وزنه رو جلو میبره و گهگاهی لنگ میزنه. ایشون وارد تونل میشه ولی در ابتدای مسیر ایستاده و داره میلرزه. نمیدونم چرا داره با مونیتور پخش صحنه ها صحبت میکنه. چر ا دارید التماس میکیند آقای خاتمی؟ اینا فیلمه که، واقعی نیست. لطفا دامه بدید. متاسفانه به صحنه تهدید هسته ای که میرسیم ایشون وزنه رو میندازه و فرار میکنه.

 

مجری: آقای خاتمی کجا میرید، اینکه فیلمه.

خاتمی: برای شما فیلمه. شما می فهمید فیلمه، آمریکاییه که نمی فهمه.

داور: متاسفانه آقای خاتمی هیچ امتیازی نمیگیره. آقای احمدی نژاد رکورد جالبی رو برجای گذاشتن و الان در صدر جدوله.

مجری: آقای خاتمی چرا کم آوردید؟

خاتمی: من به این آیتم اعتراض دارم. شما دارید با این رفتارهای نسنجیده  وغیر دموکراتیکتون ما رو منزوی می کنید و تنش زایی می کنید. ندیدید چطوری ما رو تهدید می کرد؟ به هر حال به هر قیمتی نباید این وزنه های سنگین رو حمل کرد. اگه به من امیتاز ندید میدم بندازنتنون بیرون. چند نفرید مگه شما؟

احمدی نژاد: واله من قبلا رو این آیتم کار کرده بودم. در ضمن فیلم مسابقات قبلی و سخنان امام خمینی و رهبر انقلاب را چند بار آنالیز کردم تا رمز موفقیت رو پیدا کنم. الان هم آماده مراحل بعد هستم. در ضمن انشاله قراره مسابقات جهانی که امسال در سازمان ملل و دانشگاه کلمبیا انجام میشه شرکت کنم. ما باید بتونیم وزنه های سنگینتر رو حمل کنیم.

 

مجری: آقای داور، نظرتون در مورد این مرحله چه بود؟

داور: متاسفانه آقای خاتمی به علت ترس ذاتی از غرب، فیلمها رو جدی فرض کرد و همین امر باعث شد که مسابقه رو در ابتدای کار رها کند. ایشون دارای قلب ضعیف- روحیه سازشکارانه بوده و متاسفانه به هیچ وجه روی تجربه های موفق قهرمانان قبلی ما کار نکرده.

مجری: نفر بعد جناب موسوی. ایشون با آیتم «حمل صحیفه امام» که در سطح جهانی است، وارد مسابقه میشن. باید بتونن صحیفه رو در طی مسیر انقلاب تا آزادی حمل کنن. با سوت داور شروع کنید. سسسسسسسسسسسسسسسوووووووووووووتتتتتت

 

میرحسین موسوی با دستان لرزان و فریادزنان شروع میکنه. از همون ابتدا دارن احساس سنگینی می کنن. ایشون هنوز به ایستگاه اول نرسیده، صدای فریادها و تشویقهای بهزاد نبوی- مهدی هاشمی- فائزه هاشمی- عفت مرعشی- ام الکوکب رهنورد و...به گوش میرسه: « موسوی  موسوی»- « اگه تقلب نشه  کروبی اول میشه». در اینجا موسوی صحیفه رو میندازه و داور سوت پایان رو میزنه.

داور: متاسفانه ایشون حتی به ایستگاه خط امام نرسیدن. ایشون به خاطر کهولت سن و ضعف اعصاب نتونستن ادامه بدن. روحیه انقلابی گری ایشون بسیار ضعیف شده نسبت به دوره های اول برگزاری این مسابقه و ایشون دیگه توان ادامه و حتی شرکت در این مسابقات رو نداره.

مجری: آقای موسوی، چرا ادامه ندادید؟

موسوی:  چیزه من یه آدم انقلابی هستم. من نخست وزیر امام بودم. زمان امام چیز بودم .این چیزای شما خیلی چیزن. شما مرو چیز خور کردید؟ طبق اخبار رسیده از داور مسابقه بنده به طور قطع و با اختلاف بسیار بالا قهرمان شدم و بهم تبریک بگید. بنده قهرمان قویترین مردان هستم و اگه نشم تقلب شده و میریزیم تو خیابون.

عفت مرعشی: مردم بریزید تو خیابون. فائزه جون و مهدی جون برید هرچه پول توجیبی و تو قلکاتون دارید بیارید بدیم برای خرج مراسم «خیابون ریزی» و «عزابندون».

ام الکولک رهنورد: بنده خودم لر هستم و موسوی ترک. داماد لرها هیچ وقت وزنه رو نمیندازه فرار کنه. وزنه آقای موسوی از همه وزنه ها سنگین تر بوده و باید اجازه میدادید ایشون این وزنه رو سبک تر میکرد و قسمتای سنگینشو حذف میکرد.

کروبی: به من احتمالا تجاوز شده و شاید هم میخان تجاوز کنن. به هرحال یادم نیست بهم تجاوز شده یا قراره بشه. منو سوزوندن و خاکسترم رو پاشیدن توی رودخونه و الان اینجا آوردن با شکنجه که بیام مسابقه.

چند تن از قویترن مردان در چند ثانیه جو مسابقه رو آروم میکنن و «اراذل و اوباش و تماشاگرنامهای سیاسی»  رو از محل برگزاری خارج می کنن.

آیتم آخر، «آیتم مواضع چند پهلو» می باشد. شرکت کنندگان هرچه تعداد پهلوی مواضعشون بیشتر باشه موفقترن. به خاطر مسائل امنیتی، نمیتونیم اسم شرکت کنندگان رو که یکیشون از مجلس اومده، یکیشون سابقه جنگ داره و چندتاش روحانین رو بگیم. شرکت کنندگان چند تا صحنه از سخنان امام و رهبری رو براشون پخش می کنیم و اونا باید  سریع موضعگیری کنن و پهلوها رو زیاد کنن.

 

با سوت داور شروع میشه: در اینجا شعار تماشاگران واقعی رو میشنویم: خواص بی بصیرت   مایه ننگ ملت- اشراف بی شرافت    خجالت خجالت-  نصر من الله و فتح قریب    مرگ بر این خواص مردم فریب-  ای عقده های قدرت از ظلمتان به تنگیم     ماهمه اهل جنگیم  بجنگ تا بجنگیم- .....    ..... بصیرت بصیرت.

بله هرچه جلوتر میریم بر هیجان مسابقه و چند پهلو شدن مواضع افزوده میشه، واقعا سخته انتخاب کردن بین این همه خواص آماده و چند پهلو. سوت پایان

داور: ورزشکاران این مرحله مشخصه که خیلی رو این آیتم کار کردن. رکورد خوبی به جای گذشتن. رکورد قبلی مربوط به «ابوموسی اشعری» بود رو شکستن و این مایه افتخارشونه. برای موفقیت در این آیتم و تقویت عضلات باید هر روز تمرینات سنگینی همچون « یکی به نعل یکی به میخ»- « چند تا به نعل یکی به میخ» رو انجام داد- همچنین داشتن منافع و داراییهای فراوان بر قدرت مواضع چندپهلوی شما می افزاید. ضمنا سعی کنید این تمریناتو خانوادگی انجام بدید. همچنین ورزشکاران ما باید یاد بگیرند در مواقعی که فضا غبارآلوده، مواضع مبهم بگیرن و صبر کنن غبار بخوابه و بعد ببینن نون به چه نرخیه!!.

داور: آقایون این گروه، رمز موفقیت شما چی بود:

...، ...، ...، ...، و...: ما هروقت امام موضع جدی می گرفت، به خاطر علاقه شدید به ایشون یا سکوت می کردیم یا اعتراض. از بس دوستش داشتیم هیچ وقت باش موافقت نمی کردیم—من اعتقاد دارم همیشه در یک نزاع سیاسی هر دو طرف مقصرن و برای تعیین میزان تقصیر هر طرف، من دستگاه «تقصیر سنج»رو ساختم. نزاعهای بعد از انتخابات چیز خاصی نبود-

 

 

 


یکشنبه 89 شهریور 7 , ساعت 12:0 صبح

<!-- /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-parent:""; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:72.0pt 90.0pt 72.0pt 90.0pt;} div.Section1 {page:Section1;} -->

قیام سربداران و ویژگیهای آن


در آن اوقات ایلچی به باشتین فرود آمده از حسن حمزه و حسین حمزه که برادران بودند شراب و شاهد طلبید. حسن و حسین در باب شاهد عذری گفته ایلچی نشنید و خواست که متعرض عورات ایشان گردد، برادران شمشیرها کشیده گفتند ما سربداریم، تحمل این رسوائی نداریم، و ایلچی را به قتل رسانیدند.

 

آغاز قیام و خروج سربداران در قریه باشتین

تعداد یاران و طرفداران شیخ حسن جوری دومین رهبر فکری ناراضیان خراسان با توجه به عزیمت اجباری (تبعید) وی از خراسان به عراق و شدت یافتن ظلم و جور و بهره‌کشی توان‌فرسای حکام و مالکان بزرگ محلی از مردم شهرها و روستائیان بی‌نوا هر روز از روز قبل بیشتر می‌شد، به همین جهت دامنه فعالیت زیرزمینی هواداران شیعه مذهب وی گسترش می‌یافت. در این میان واقعه‌ای در دهکده باشتین واقع در چهار فرسنگی جنوب غربی سبزوار رخ داد که باید آن را نخستین جرقه آشکار ( یا کبریت) انقلاب ملی ناراضیان شیعه مذهب خراسان در قرن هشتم هجری دانست که از مدتها قبل آماده اشتعال و گسترش بود. در حقیقت واقعه باشتین که شرح آن خواهد رفت بهانه‌ای برای روشن‌ کردن آتش این انقلاب همگانی در خراسان بود که نائره آن در اندک مدت تمام نواحی خراسان و کومش ( قومس) و جوین و اسفراین و گرگان و مازندران را در بر گرفت.

شرح واقعه بطوریکه مورخان نوشته‌اند چنین است که یک یا پنج تن1 از ایلچیان و مأموران صاحب دیوان علاءالدین محمد هندو وزیر خراسان در سال 736 هجری به منظور گرفتن مالیاتهای جنسی برای چندمین بار به قریه باشتین که مرکز یکی از 12 بلوک ولایت بیهق بود، آمدند و در منزل برادران حسن و حسین حمزه که گویا از معتمدان سرشناس آنجا بودند سکنی گزیدند، و از آنان شراب و شاهد طلبیدند. حسن و حسین حمزه که مردانی غیرتمند بودند و از یاران و هواداران شیخ حسن جوری رهبر فکری سازمان جنبش ناراضیان شیعه مذهب خراسان به شمار می‌رفتند، به اسم جوانمردی و فتوت که جزء خوی و خصال نیکوی مردم آن سامان شده بود، پس از تهیه و آوردن شراب از بابت شاهد عذر خواستند. ولی آن میهمانان نمک ناشناس پس از خوردن شراب در طلبیدن شاهد اصرار کردند. و با بی شرمی خواستار دختران و زنان آن خانه یا محله شدند. کار این هوس و میل شهوانی بجائی رسید که خود درصدد دست یافتن به شاهد در آن خانه برآمدند. طبق نوشته میرخواند، حسن و حسین در باب شاهد عذر گفتند، نشنید، و خواست که بر بعضی عورات دست دراز کند.

در چنین موقع و موقعیتی با توجه به آماده بودن محیط اجتماعی و اینکه مردم آن سامان از ستمگری و بیداد و بی‌حرمتی و رسوائی حکام بی‌دین و بی‌انصاف ایلخانان مغول و مالکان و مأموران رذل و هرزه خوی آنان بجان آمده بودند. این دو برادر جوانمرد و غیرتمند باشتینی طاقتشان طاق شده گفتند: اگر سرمان بدار رود حاضریم ولی زیر بار چنین ننگ و ذلتی نمی‌رویم. پس آنگاه بیدرنگ به اندرون خانه هجوم برده و برای حفظ ناموس خود پنج تن ایلچی نمک ناشناس را که به عنوان میهمان ناخوانده در آنجا سکنی گزیده بودند، از دم تیغ‌بران گذراندند و آنان را به دیار نیستی فرستادند.

(نهم یا دوازدهم شعبان سال 736 یا 737 هجری ) فصیح احمد خوافی مؤلف مجمل فصیحی درباره واقعه باشتین می‌نویسد که پنج ایلچی مغول در خانه حسین حمزه و حسن حمزه از مردم قریه باشتین منزل کردند و از ایشان شراب و شاهد طلبیدند و لجاج کردند و بی‌حرمتی نمودند. یکی از دو برادر قدری شراب آورد، وقتی که ایلچیان مست شدند شاهد طلبیدند و کار فضیحت را بجائی رساندند که عوارت ایشان را خواستند. دو برادر گفتند دیگر تحمل این ننگ را نخواهیم کرد. بگذار سرما بدار رود شمشیر از نیام برکشیدند. هر پنج تن مغول را کشتند و از خانه بیرون رفتند و گفتند ما ( سربدار ) می‌دهیم.2 غیاث‌الدین خواندمیر مؤلف تاریخ حبیب‌السیر که مأخذ نوشته‌های وی روضه الصفاء میرخواند می‌باشد درباره واقعه تاریخی باشتین می‌نویسد: در آن اوقات ایلچی به باشتین فرود آمده از حسن حمزه و حسین حمزه که برادران بودند شراب و شاهد طلبید. حسن و حسین در باب شاهد عذری گفته ایلچی نشنید و خواست که متعرض عورات ایشان گردد، برادران شمشیرها کشیده گفتند ما سربداریم، تحمل این رسوائی نداریم، و ایلچی را به قتل رسانیدند.3

ارتباط سربداران با مراکز مهم شیعه

سربداران سبزوار را که مردم آنجا از قرنهای نخستین اسلامی به تشیع اشتهار داشتند مرکز حکومت خود قرار دادند و با صوفیان و مردانی که به دوستی آل علی (ع) مشهور بودند، رابطه ارادت برقرار کردند. شاعران را به مدیحه‌سرائی از اهل بیت اطهار وا داشتند.

بطوریکه نوشته‌اند دولت شیعه مذهب سربداران با برخی از عالمان بزرگ شیعه که در خارج از ایران سکنی داشتند رابطه برقرار کرد و باب مکاتبه را با مراکز مهم شیعه افتتاح نمود. از جمله با حلب و جبل عامل در لبنان که از زمان ابن شهر آشوب (قرن ششم هجری) یکی از مراکز مهم شیعیان دوازده امامی محسوب می‌شد، تماس حاصل گردید، و عالمان آنجا به منظور هدایت مردم و اجرای دقیق شعائر مذهب شیعه به خراسان دعوت شدند. بر اثر همین دعوتها و مراودات بود که فقیه معروف شهید اول شیخ شمس‌الدین محمد مکی (مقتول به سال 786 هجری ) کتاب مشهور خود یعنی اللمعة الدمشقیه را به نام سلطان علی مؤید سربداری آخرین امیر سربداران تألیف کرده به خراسان فرستاد، تا شیعیان آن دیار بر طبق فتاوی او که در آن کتاب مندرج است عمل نمایند.

این کتاب و شرح آن از مشهورترین کتابهای فقهیه امامیه یعنی شیعیان دوازده امامی است و هنوز نیز شرح لمعه، از کتابهای معتبر درسی طلاب علوم دینی می‌باشد.

ویژگیهای دولت سربداران

همانطور که در ورقهای پیش در این کتاب نوشته شد یکی از ویژگیهای دولت سربداران اعتقاد به تشیع علوی و پیروی از دوازده امام از آل علی (ع) بود که جزء معتقدات طبقه پائین و متوسط اجتماع ایرانی از قرن اول هجری محسوب می‌شد.

دوم اینکه این دولت نخستین دولت مستقل ملی شیعیان دوازده امامی در ایران است.

سوم اینکه رهبران فکری این جنبش از صوفیان روشن ضمیر و مردم‌گرای شیعه مذهب عصر خود بوده‌اند.

چهارم اینکه فرمانروایان سربدار از میان پیشه‌وران و روستائیان برخاسته‌اند.

اما اینکه دولت سربداران چه جنبه و صورتی داشته است بسیار جالب توجه است.

پس از بررسی جوانب مختلف به این نتیجه می‌رسیم که دولت سربداران نیز از خرده‌مالکان و روستائیان تشکیل شده بود و ترکیب سربداران را باید دولت پیشه‌وران و خرده‌مالکان و روستائیان نامید. نیروی نظامی آن نیز دموکراتیک بود به همین علت طوغای تیمورخان آخرین ایلخان مغول لشکریان سربدار را (مشتی روستائی ) خوانده است.

با اینکه برخی از فرمانروایان سربدار مانند وجیه‌الدین مسعود و یحیی کرابی از فئودالهای کوچک محلی بودند و برای تأسیس سلاله خویش کوشش کردند در این راه توفیق نیافتند و حکمرانان علی‌رغم کوشش ایشان بر اثر مبارزه داخلی که بین دو جناح سربدار وجود داشت گاهی از لشکریان و زمانی از پیروان طریقت شیخ حسن جوری نامزد مهین می‌شدند. فرمانروایان سربدار با اینکه خود را در بعضی مواقع سلطان یا نایب‌السلطنه نامیده و نام خویش را در خطبه آورده و سکه به اسم خود زدند با این وصف تمایلی به انجام تشریفات و شکوه و جلال سازمانی که لازمه زندگی درباری است نداشتند.

بطوریکه در منابع مختلف دیده می‌شود گاهی درویشان طریقت شیخ حسن جوری و گاهی لشکریان آزادانه وارد مجلس رئیس سربداران می‌شدند و می‌توانستند آشکارا به اعمال و رفتار وی خرده گرفته، حتی برکناری او را طلب کنند. برخی از خصوصیات فرمانروایان سربدار از قبیل پوشیدن لباسی مانند لباس دیگران یا کسوت مساوات و برابری در تقسیم غنائم جنگی و گستردن سفره برای عموم و سالی یکبار به تاراج دادن خانه سلطان نشان می‌دهد که قشرهای پائین مردم و جناح افراطی سربدار که دارای تمایلات شدید مساوات‌طلبی بودند، در حکمرانان سربدار نفوذ و فشار سخت اعمال می‌کردند.

اقدامات دیگر و از آن جمله تقلیل میزان خراج محصول و لغو سایر عوارض و مالیات‌هایی که مطابق شریعت اسلام نبود مؤید نظریه بالاست.

البته بدین طریق تمام آرزوهای روستائیان جامه عمل نپوشید، ولی حتی تا این اندازه هم نسبت به سیاست مالیاتی ایلخانان مغول و حتی غازاخان، بارشان را فوق‌العاده سبک می‌کرد.

بدین ترتیب اقداماتی که فرمانروایان سربدار در زیر فشار مردم بعمل آوردند موجب افزایش نیروهای تولیدی در قلمرو ایشان گردید. اطلاعات مختصر مندرج در منابع موجود شاهد این مدعا است مثلا میرخواند درباره یحیی کرابی هفتمین فرمانروای سربداران می‌نویسد که : « از غایت عدل و داد ولایت او بنهایت آبادانی و معموری رسید »4، خواند میر درباره وی می‌نویسد : « مملکتش معمور و آبادان گشت » 5.

دولتشاه از احیای قناتها در ولایت طوس و مشهد صحبت می‌دارد 6 حافظ ابرو و در وصف خراسان در نیمه دوم قرن هشتم هجری از رونق و ترقی ولایت بیهق در عهد فرمانروایان سربدار سخن می‌گوید و یادآور می‌شود که شهر سبزوار، پایتخت سربداران، در پایان دوره حکمرانی ایشان توسعه یافت و به یکی از بزرگترین شهرهای ایران مبدل گشت.

چنانکه معلوم است نفوذ فکری و عقیدتی سربداران و به ویژه جناح افراطی آن نهضتی بسیار عمیق بود و از حدود خراسان تجاوز می‌کرد، بطوریکه نهضت‌های مردم سمرقند و کرمان و دیگر شهرها نیز به اسم سربداران خوانده شد.7

پطروشفسکی محقق معروف روسی درباره اهمیت جنبش ملی سربداران در قرن هشتم هجری می‌نویسد:

علی‌رغم ظاهر مذهبی و عرفانی ( سیستیک ) نهضت سربداران را باید ترقی‌خواهانه دانست زیرا جنبش مزبور قشرهای وسیع تولید‌کنندگان را در بر گرفت و آنان را به مبارزه مسلحانه بخاطر منافع اجتماعی خویش علیه بهره‌کشی فئودالی و فاتحان بیگانه دعوت کرد.8

احسان طبری محقق معاصر درباره سربداران می‌نویسد:
«سربداریه دعوی داشتند که می‌خواهند کاری کنند که حتی یک تاتار تا قیام قیامت خیمه در خاک ایران نزند، آنها تعالیم صوفی را با شیوه عیاری و جوانمردی در آمیخته و نخستین هنگهای درویشان مسلح را پدید آوردند. این جنبش را از طفیلی‌گری و گدائی و مقاومت منفی9 به نبردهای خونین مردانه راهنمایی کردند. خود عنوان سربداریه که از آمادگی درویشان برای آنکه سرخود یا سر دشمن را بردار ببینند حکایت می‌کند، نماینده روحیات پرخاشگر این جنبش است.» 10

و آخرین تحقیق اینکه:
در زمان حکومت سربداران دهقانان فقط سه دهم محصول جمع‌آوری شده را به عنوان مالیات به دولت می‌پرداختند و اضافه بر این مبلغ، دیناری از آنها به عنوان مالیات گرفته نمی‌شد. فرمانروا، مقربان و سربازان همه یک جور لباس می‌پوشیدند و جامه‌های آنها شامل پارچه‌هایی از پشم گوسفند یا شتر بود، در خانه فرمانروا هر روز گردهمایی تشکیل می‌شد که حاضران غذا می‌خوردند، در این اجتماع هر کس اعم از ثروتمند و بینوا می‌توانست شرکت کند و غذا بخورد. چریک‌ها معمولا از میان دهقانان برگزیده می‌شدند، شماره آنها در آغاز دوازده هزار تن، بعدها هیجده هزار تن و سرانجام بیست و دو هزار تن مرد رزمنده بود، همه اینها از دولت حقوق جنسی می‌گرفتند. رزمندگان سربداران به عنوان دلیرترین پیکارجویان نامدار شدند.11

عنوان سربدار

در پایان این تحقیق و تألیف توضیح این مطلب لازم بنظر می‌رسد که جنبش سربداران در قرن هشتم هجری از حدود خراسان و کومش ( قومس ) و گرگان تجاوز کرد و در سمرقند و کرمان و دیگر شهرها قیامهایی در دوره تیمور گورکانی به وقوع پیوست که به اسم سربداران خوانده شده است.12 با توجه به نوشته‌های کتابهای تاریخ این دوره احتمال داده می‌شود که بعد از واقعه باشتین و قیام مردانه سربداران (اوصاف سربداری ) صفت عام قیامهای مردمی شده، مانند سربداران سمرقند و به همین علت در بعضی اسامی کلمه سربدار ) به صورت لقب یا صفت آمده، مانند: (چوپان سربدار و ملوک سربدال )13 و یا اینکه بنا به توصیه و صلاحدید سازمان زیرزمینی شیعیان دوازده امامی و غیرتمندان ملی و ناراضیان از حکومت بیگانه در مشرق و شمال شرق ایران در قرن هشتم هجری نام (سربدار ) بوسیله رسولان متعدد به عنوان سمبل و آرم ملی و مقاوم در برابر بیگانگان بشمار آمده و تثبیت شده است. این بود تاریخ جنبش فکری و سیاسی سربداران که دولتی مردمی بود و همواره بوسیله کشاورزان و خرده مالکان و پیشه‌وران حمایت می‌شد. این دولت مدت نیم قرن در خراسان و جرجان (گرگان )، قومس (کومش ) و مازندران و جوین و اسفراین حکومت کرد، و عاقبت بدست بیگانه‌ای خونخوار بنام امیرتیمور گورکانی منقرض گردید.

امیران دولت سربداران و مدت حکومت آنان

1- پهلوان امیر عبدالرزاق باشتینی دو سال و یکماه (از سال 736 تا 738 هجری)
2- پهلوان امیر وجیه‌الدین مسعود باشتینی هفت سال (از سال 738 تا 745 هجری )
3- پهلوان محمد آیتیموردو سال (از سال 745 تا 747 هجری )
4- کلواسفندیار یکسال و یکماه (از سال 747 تا 749 هجری )
5- پهلوان امیر شمس‌الدین فضل‌الله هفت ماه (از سال 749 تا 749 هجری)
6- خواجه یحیی کرابی چهار سال و هشت ماه (از سال 753 تا 759 هجری)
7- خواجه ظهیر کرابی یکسال (از سال 759 تا 760 هجری)
8- پهلوان حیدر قصاب یکسال و یکماه (از سال 760 تا 761 هجری )
9- لطف‌الله فرزند پهلوان امیرمسعود یکسال و سه ماه (از سال 761 تا 762 هجری )
10- پهلوان حسن دامغانی چهار سال (از سال 762 تا 766 هجری )
11- خواجه نجم‌الدین علی مؤید هفده سال (از سال 766 تا 783 هجری – مرگ 788 هجری )


پی نوشتها:
1- برخی از مورخان از جمله میرخواند و خواند میر یک تن و فصیح احمد خوافی پنج تن ایلچی نوشته‌اند.
2- مجمل فصیح به تصحیح محمود فرخ خراسانی جلد سوم در ضمن وقایع سال 736 هجری صفحه 51-50.
3- تاریخ حبیب السیر چاپ خیام جلد سوم صفحه 357.
4- روضةالصفا میرخواند صفحه 1087.
5- حبیب‌السیر تألیف خواندمیر جلد سوم صفحه 155.
6- تذکره دولتشاه سمرقندی صفحه 212.
7- آزاد اندیشی و مردم‌گرائی در ایران تألیف عبدالرفیع حقیقت (رفیع ) صفحه 120-118.
8- کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول ترجمه کریم کشاورز صفحه 909.
9- این نوشته مؤید نظریه نگارنده درباره مقاومت منفی صوفیان ایرانی در مقابل تعصب همه‌جانبه قوم غالب در قرنهای نخستین اسلامی است، که در ورقهای پیش و هم چنین در تاریخ نهضتهای فکری ایرانیان نوشته شده است.
10- برخی بررسیها درباره جهان بینی‌ها و جنبش‌های اجتماعی در ایران تألیف احسان طبری صفحه 330-329.
11- تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز تألیف شش تن از دانشمندان روسی ترجمه کیخسرو کشاورزی از انتشارات پویش صفحه 232.
12- تاریخ حبیب السیر خواندمیر جلد سوم صفحه 406- مجمع سعدین و مجمع بحرین کمال‌الدین عبدالرزاق سمرقندی صفحه 331-333.
13- ظفرنامه چاپ کلکته.



منبع: عبدالرفیع حقیقت، تاریخ جنبش سربداران و دیگر جنبشهای ایرانیان در قرن هشتم هجری،تهران: انتشارات علمی، چاپ دوم خرداد 1363.

 


یکشنبه 89 شهریور 7 , ساعت 12:0 صبح

<!-- /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-parent:""; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:72.0pt 90.0pt 72.0pt 90.0pt;} div.Section1 {page:Section1;} -->

نقش مصدق در کودتای 28 مرداد!


در بررسی نقش مصدق در کودتای 28 مرداد می‌توان به دو گونه از رفتارها و ویژگی‌های وی اشاره نمود. گونه اول، رفتارها و ویژگی‌هایی است که ماهیت آن واضح بوده و ناشی از ضعف‌های ایدئولوژیک و یا خطاهای تاکتیکی است که در سیری عادی و طبیعی نمود یافتند. اما گونه‌ای دیگر از رفتارهای مصدق بسیار عجیب و معماگونه می‌باشند. «باید اعتراف نمود که حوادثی که در فاصله 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1331 اتفاق افتاد، آنچنان پیچیده بود و توطئه‌ها آنچنان با دقت طرح‌ریزی شده بود که حتی اکثر کسانی که در متن مبارزات بودند، از ماهیت توطئه آگاه نشدند. در این نوشتار هر دو گونه فوق‌الذکر و رفتارهای جبهه ملی اول و در رأس آن مصدق را که زمینه‌های کودتای 28 مرداد را فراهم نمودند را بررسی می‌نماییم.

 

«واقعا چنانچه به مصدق خوشبین نبودم و سوابق وی را نمی‌دانستم، هیچ دلیلی وجود نداشت که بتوانم ثابت کنم که وی مخالف انجام کودتای 28 مرداد نبوده است»(1)

 

محمدرضا پهلوی کودتای 28 مرداد 1332 یکی از اسرار‌آمیزترین نقاط تاریخ معاصر ایران می‌باشد. از همین روی در مقالات و تحلیل‌های ارائه شده در خصوص این کودتا هیچ‌گاه اتحاد نظری وجود نداشته و همواره شاهد ذکر عوامل متفاوتی به عنوان عامل اصلی این کودتای ننگین بوده‌ایم. پرواضح است که آنچه این واقعه را به معنایی حل نشده تبدیل نموده سیاست‌های مکارانه و پشت پرده آمریکا و انگلیس می‌باشد. ما مهمترین مصداق این معما را در ظاهر باید در درون کشور و در رفتارهای عجیب دکتر مصدق جستجو نمود. آری متأسفانه به علت اینکه در سال‌های پس از کودتا و بواسطه فشارهای عواملی که بررسی آنها در این مجال نمی‌گنجد، تاریخ معاصر ایران عمدتا به قلم به اصطلاح روشنفکران نگاشته شده است، از همین روی آنان از مصدق که نقاط ضعف اساسی وی را در مقاله «بازشناسی چهره واقعی دکتر مصدق» مفصلا شرح دادیم ، مبتنی بر نقص ساخته، از وی به عنوان اسطوره تاریخ ایران یاد کردند و بگونه‌ای جلوه دادند که وی کمترین نقش در شکست دولت خود نداشته است.

 

متأسفانه پس از انقلاب نیز صدای افرادی چون شهید دکتر آیت‌ در پرده‌افکنی از برخی انحرافات در تاریخ نگاری ، بجای نرسید و سخنرانی‌های قاطع امام (ره) در افشای چهره واقعی ملیون و حتی «خارج از اسلام» خود .. . مصدق از جانب دوست و دشمن بایکوت شد. طبیعی است که استعمارگران برای نفوذ خود در کشورهای هدف، نیاز به ضعف مفرط دولت‌ها و جدایی آنها از مردم دارند. متأسفانه عملکرد دولت مصدق و همچنین ضعف‌های بنیادین جبهه ملی ، این نیاز آمریکا و انگلیس را تأمین نمود و باعث شد که این دو کشور با کمترین هزینه ممکن دولت جدا شده از مردم مصدق را سرنگون سازد.

 

اختلافات شدید در درون جبهه ملی ، قدرت‌گیری‌ تدریجی چپ ـ که بواسطه تساهل‌های افراطی مصدق بوجود آمد بود ، نداشتن ایدئولوژی مشخص، خود محوری و خود رأیی مصدق ـ که باعث جدایی یاران صمیمی وی از او شد ـ عدم ایستادگی دولت مصدق در برابر بسیاری از زیاده خواهی‌های آمریکا و انگلیس و در نهایت از دست دادن حمایت آیت‌الله کاشانی از جانب مصدق، مجموعا به بریتانیا امکان داد تا با ترساندن آمریکا از خطر توده‌ای ها و شاید هم تحمیق آمریکا و بزرگنمایی خطر چب‌ها، توافق این کشور را که به دنبال نفت ایران نیز بود، جهت برانداختن حکومت مصدق جلب کند.

 

 

 

در بررسی نقش مصدق در کودتای 28 مرداد می‌توان به دو گونه از رفتارها ، اقدامات و ویژگی‌های وی اشاره نمود. گونه اول، رفتارها و ویژگی‌هایی است که ماهیت آن واضح بوده و ناشی از ضعف‌های ایدئولوژیک و یا خطاهای تاکتیکی است که در سیری عادی و طبیعی نمود یافتند. اما گونه‌ای دیگر از رفتارهای مصدق بسیار عجیب و معماگونه می‌باشند که متأسفانه علامت سؤال بزرگی را بر پیشانی مصدق حک نمود. «باید اعتراف نمود که حوادثی که در فاصله 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1331 اتفاق افتاد، آنچنان پیچیده بود و توطئه‌ها آنچنان با دقت طرح‌ریزی شده بود که حتی اکثر کسانی که در متن مبارزات بودند، از ماهیت توطئه آگاه شدند. در این نوشتار هر دو گونه فوق‌الذکر و رفتارهای جبهه ملی ول و در رأس آن مصدق را که زمینه‌های کودتای 28 مرداد را فراهم نمودند را بررسی می‌نماییم.

 

الف؛ ضعف‌های درونی جبهه ملی، دولت و شخص مصدق 1ـ ضعف ایدئولوژیک جبهه ملی و دولت طبیعی است که حیات هر سازمان سیاسی ، نیازمند یک ایدئولوژی مشخص و ثابت است تا موجب شود ، اعضا ، همواره به آن سازمان وفادار باشند. نبود ایدئولوژی ثابت ممکن است موجب گردد تا اعضای سازمان برای پر کردن این خلاء برخی از الگوهای رفتاری و یا تفکر یک فرد را به ایدئولوژی تبدیل کنند و با تعصب و به صورت چشم بسته به آن وفادار بمانند. جبهه ملی از این آسیب بدور نماند. دکتر سنجابی پس از اینکه مصدق از یکسری انتقادات جدی وی ناراحت می‌شود به مصدق می‌‌گوید «شما هر کاری بکنید ، ما پشتیبان شما هستیم؟!»(3) نبود ایدئولوژی مشخص در نزد جبهه ملی و در نتیجه دولت بر آمده از آن دردی بود که خود ملیون به آن اذعان دارند. مصدق می‌گوید : هر چه در طول زندگی‌ام گفته‌ام، برنامه من است» (4) خلیل مکی از فعالان نهضت ملی عقیده داشت که با ایدئولوژی مناسب و رهبری صحیح کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی قابل پیشگیری بود. (5)

 

2ـ اشتباهات نخست وزیر «مصدق با خنده گفت: آقا !‌ تمام حکومت‌ها از ماده پنج حکومت نظامی علیه مخالفین خود استفاده نموده‌اند،‌من هم می‌خواهم استفاده کنم. من [مکی] به محض شنیدن این جمله، دو دستی محکم بر سر خود کوفتم و گفتم‌ ای خاک بر سر من که همیشه تصور می‌کردم دکتر از ماده پنج حکومت نظامی که همواره خودش می‌گفت «قانون حکومت نظامی بر خلاف تمام قوانین دموکراسی و قوانین اساسی است و همیشه در دوران نمایندگی ، با آن مخالف بود ، استفاده نخواهد کرد!‌ ... به قدری محکم بر سر زدم که دکتر مصدق خیلی ناراحت شد. (6) اشتباهات متعدد سران جبهه ملی و در رأس آنان مصدق دولت ملی را روز به روز ضعیف‌تر نمود. ریچارد کاتم نویسنده کتاب «ناسیونالیسم در ایران» معتقد است که علل شکست جبهه ملی ، در گرایشات غیر عقلانی آن نهفته است . او مصدق را همانند «طرفداران کم سواد نهضت» می‌‌داند که «اسیر فتنه‌های غیر عقلانی بودند» (7) ضعف‌های فامیل بازی، خود رأیی، پشت نمودن به روحانیت، بی‌توجهی به مردم را از دست دادن دوستانی چون مکی‌، حائری‌زاده و آیت‌الله کاشانی و موارد متعدد دیگر اگر در رهبر یک نهضت جمع شوند، سقوط آن نهضت خوشبینانه‌ترین سرنوشت قابل پیش‌بینی برای نهضت است! (8)

 

3ـ اختلافات درونی جبهه ملی تنوع گسترده فکری اعضا از سویی و نبود ایدئولوژی مشخص در دولت مصدق باعث بروز اختلافات درونی شدید در درون دولت و جبهه ملی شد و زمینه را برای جدایی بسیاری از یاران مصدق از وی که از محکم‌ترین پشتوانه‌های وی به شمار می‌آمدند. را فراهم نمود.

 

4ـ پشت نمودن به آیت‌الله کاشانی آیت‌الله کاشانی در حساس‌ترین و بحرانی‌ترین شرایط تکیه‌گاه مصدق بود ایشان بواسطه تعامل مستقیم و با مردم و بهره‌مندی از پشتیبانی محکم آنان از عوامل اصلی پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت و همچنین عامل اصلی بازگرداندن مصدق به نخست وزیری در غائله 30 تیر بودند. اما کم کم ورق برگشت و مصدق راه خود را نه تنها از اسلام که از مصلحت ایران جدا ساخت. وی که طعم قدرت را چشیده بود. لایحه افزایش اختیارات خود را به مجلس تقدیم ـ تحمیل ـ کرد او به آمریکا و انگلیس همواره چراغ سبز نشان می‌داد. نوع انتصابات وی زبانزد خاص و عام بود و همین عوامل باعث جدایی آیت‌الله کاشانی از مصدق گشت و مصدق مهم‌ترین تکیه‌گاه خود در بحران‌ها را از دست داد. این جدایی به معنای جدایی مردم از وی بود . مقابله‌ای طبیعی است که برای کشورهای چون آمریکا و انگلیس سرنگونی مشخص که نه پشتوانه‌ای مردمی دارد و نه از پشتوانه یاران قدیمی خود سود می‌برد با صرف تنها چند هزار دلار امکان پذیر است.

 

ب ) سؤال‌های بدون پاسخ در جریان غائله سی تیر حکومت پهلوی در اوج قدرت خود قرار داشت و ارتش در اخ تیار سفاکی به نام قوام بود که هر صدایی را در گلو با گلوله خفه می‌نمود ولی تمام اینها که البته پشتوانه استعمار را نیز ، خود داشتند در برابر خودت ملت و پشتوانه‌های نهضت ملی به زانو در آمدند. یک سال گذشت، تنها یکسال! « در 28 مرداد شاه در نهایت ضعف خود به سر می‌برد و به مخفیگاه خود فرار کرده بود. ارتش و قوای انتظامی در اختیار حکومت دکتر مصدق بود و دکتر مصدق به عنوان نخست وزیر بر سرکار بود،‌چه شد که سپهبد زاهدی که سر او به جایزه گذاشته شده بود و مرتبا از ترس جان به صورت مخفی زندگی می‌کرد، با چند ارابه تانک و آنطور که می‌گویند به کمک عده‌ای از اراذل و اوباش و روسپی، توانست حکومت ملی را با آن همه اختیارات و امکانات نظامی و غیرنظامی سرنگون سازد؟!. بررسی برخی از رفتارهای مصدق نه تنها پاسخی به این معمای حل نشده نمی‌دهد بلکه تنها به پیچیده شدن پازل کمک می‌کند: 1ـ اولیه قطعه این پازل را نوع برخورد مصدق با قوام السلطنه می‌سازد با پیروزی قیام 30 تیر، خواست ملت این بودکه مسببین جنایات ددمنشانه 30 تیر، مجازات شوند. مجلس قوام را عامل کشتار مردم بی‌گناه شناخت و اموال وی را مصادره نمود. و ده‌ها هزار نفر از مردم تهران نیز در تظاهراتی خواستار محاکمه وی شدند. اما مصدق در اقدامی سؤال برانگیز، قوام را تحت عنایات و الطاف خود قرار داد و دکتر فاطمی را مأمور حمایت از وی نمود. او همچنین به دستگاه دادگستری اجازه پیگیری جنایات وی را نداد! 2ـ مصدق نه تنها جنایتکاران و کسانی که به وی خیانت کرده بودند را مجازات ننمود بلکه به آنان پست و مقام نیز عطا کرد. سرلشکر وثوق مشاور نظامی قوام و فرمانده کل ژاندارمری و عامل جنایت 30 تیر از سوی مصدق به معاونت وزارت دفاع ملی منصوب شد! رفتارهای مصدق، مخصوصا در روزهای متصل به کودتا به گونه‌ای بوده است که اساسا اجرای کودتا را عملی می‌ساخت.(10) 3ـ در این میان عجیب‌ترین رفتار مصدق که خوشبختانه یا متأسفانه قضاوت را در مورد وی راحتتر می‌سازد انتصاب سرتیپ دفتری به ریاست شهربانی است. دفتری برادر داماد مصدق بود. وی از جانب رزم آرا معدوم به ریاست شهربانی کل شکور منصوب شد و به تعقیب نیروهای جبهه ملی و هواداران مصدق پرداخت. اما مصدق دفتری با به ریاست گارد مسلح گمرک منصوب می‌کند. رفتار دفتری کاملا قابل پیش‌بینی است وی با خیانت به مصدق در 25 مرداد 1332 یعنی سه روز قبل از کودتای اصلی در نیم‌چه کودتایی که علیه دولت رخ داد شرکت می‌کند. بالافاصله اسناد خیانت دفتری رو می‌شود. این اسناد به مصدق ارائه می‌شود. همگان منتظر مجازاتی سخت برای دفتری بودند اما ... مشکوک‌ترین اقدام مصدق در تمام سال‌های حیات سیاسی مصدق در 27 مرداد 1332 صورت می‌گیرد. مصدق که گویی اصلا سندی را ندیده است تنها یک روز قبل از کودتا دفتری را به ریاست شهربانی منصوب می‌کند و هم او در اولین روز کاری خود از عوامل اصلی کودتا می‌گردد!! فرزند مصدق در این رابطه می‌نویسد:«سرتیپ دفتری، در کودتای 25 و 28 مرداد با سرلشکر زاهدی و دیگر کودتاچیان ارتباط و همکاری داشت» (11) روح‌الله حسینیان در همین رابطه می‌نویسد: «ناشنوای یمصدق نسبت به اندرزهای حکیمانه کاشانی و دوستانش ، به جایی رسید که عده‌ای نصب سرتیپ دفتری ... به عنوان رییس کل شهربانی را دلیل بر این می‌گیرند که کودتا با همکاری مصدق صورت گرفته است» (12)

 

4ـ نامه کاشانی در 27 مرداد طبیعتا این توطئه‌ها از چشمان آیت‌الله کاشانی محقق نماند! ایشان در نامه‌ای به مصدق که سر به گفته شهید حسن آیت «شاید مهم‌ترین سند تاریخ معاصر باشد»، به نظر خود در خصوص توافق ضمنی مصدق با عوامل کودتا اشاره می‌کند: «..... بر من مسلم است که می‌خواهید مانند سی‌ام تیر کذایی، یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید ... زاهدی را که من با زحمت تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم، با لطائف الحیل خارج کردید و حال همانوطر که واضح بوده، در صدد به اصطلاح کودتاست ... این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه بدی‌های خصوصی‌تان نسبت به خودم، از وقوع حتمی یک کودتا بوسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست، آگاه کردم (13) مصدق با بی‌اعتنایی محض به این نامه پاسخی می‌دهد که آن هم به عنوان سندی در تاریخ باقی خواهد ماند! 27 مرداد مرقوم حضرت آقای بوسیله آقای حسن آقای سالمی زیارت شد. این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق معلوم نیست که این «پشتیبانی ملت ایران» چه شد؟ بر سر ملتی که قیام 30 تیر را به راه انداختند به آورده شد؟ چه بر سر 155 هزار نفری آمد که در رفراندوم درخاستی مصدق شرکت کردند.

 

5ـ بی‌خبر نگه داشتن مردم درست است که سیاست ‌های غلط مصدق محبوبیت وی را در نزد مردم به شدت کاهش داد اما باید علت مهمتری را برای عدم مقابله مردم با کودتا جستجو نمود: بی‌خبر نگه داشتن مردم. مردم حتی با حضوری کمرنگ براحتی می‌توانستند از کودتا جلوگیری کنند و در مقابل اراذل و روسپیان بایستند. اما حکومت مصدق مردم را تا آخرین لحظه از وقوع کودتا بی‌اطلاع گذاشت چه برسد به اینکه از آنان یاری طلبد. مصدق پس از وقوع کودتا می‌گوید: دیگر از من کاری ساخته نیست!! ‌به امید اینکه روزی سینه چاکان مصدق و اندیشه‌های وی به این معماها پاسخ دهند.

 

 

 

پی‌نوشت‌ها: 1‌ـ محمدرضا پهلوی ، مأموریت برای وطنم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ص 48

 

2ـ حسن آیت ، ص 66

 

3ـ خاطرات سیاسی کریم سنجابی، ص 150

 

4ـ‌کی استوان، سیاست موازنه منفی، ص 86

 

5ـ ر. ک مجله نبرد زندگی ، ش 10، ص 40-27

 

6ـ حسین مکی ، سال‌های نهضت ملی ، ج 7 ، ص 152

 

7ـ ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ص 359

 

8ـ رجوع کنید به «بازشناسی چهره دکتر مصدق» در همین پایگاه

 

9ـ حسن آیت، همان ص 67

 

10ـ ر.ک احمدعلی زارعشاهی ، علل تشکیل و انحلال جبهه ملی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 89 11ـ غلامحسین مصدق، در کنار پدرم مصدق ، ص 160

 

12ـ روح‌الله حسینیان، 20 سال تکاپوی ... شیعی در ایران ، ص 192

 

13ـ جهت مطالعه متن کامل نامه ر.ک حسن آیت ص 84


 

 


شنبه 89 شهریور 6 , ساعت 11:58 عصر

<!-- /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-parent:""; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:72.0pt 90.0pt 72.0pt 90.0pt;} div.Section1 {page:Section1;} -->

نقش مصدق در کودتای 28 مرداد!


در بررسی نقش مصدق در کودتای 28 مرداد می‌توان به دو گونه از رفتارها و ویژگی‌های وی اشاره نمود. گونه اول، رفتارها و ویژگی‌هایی است که ماهیت آن واضح بوده و ناشی از ضعف‌های ایدئولوژیک و یا خطاهای تاکتیکی است که در سیری عادی و طبیعی نمود یافتند. اما گونه‌ای دیگر از رفتارهای مصدق بسیار عجیب و معماگونه می‌باشند. «باید اعتراف نمود که حوادثی که در فاصله 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1331 اتفاق افتاد، آنچنان پیچیده بود و توطئه‌ها آنچنان با دقت طرح‌ریزی شده بود که حتی اکثر کسانی که در متن مبارزات بودند، از ماهیت توطئه آگاه نشدند. در این نوشتار هر دو گونه فوق‌الذکر و رفتارهای جبهه ملی اول و در رأس آن مصدق را که زمینه‌های کودتای 28 مرداد را فراهم نمودند را بررسی می‌نماییم.

 

«واقعا چنانچه به مصدق خوشبین نبودم و سوابق وی را نمی‌دانستم، هیچ دلیلی وجود نداشت که بتوانم ثابت کنم که وی مخالف انجام کودتای 28 مرداد نبوده است»(1)

 

محمدرضا پهلوی کودتای 28 مرداد 1332 یکی از اسرار‌آمیزترین نقاط تاریخ معاصر ایران می‌باشد. از همین روی در مقالات و تحلیل‌های ارائه شده در خصوص این کودتا هیچ‌گاه اتحاد نظری وجود نداشته و همواره شاهد ذکر عوامل متفاوتی به عنوان عامل اصلی این کودتای ننگین بوده‌ایم. پرواضح است که آنچه این واقعه را به معنایی حل نشده تبدیل نموده سیاست‌های مکارانه و پشت پرده آمریکا و انگلیس می‌باشد. ما مهمترین مصداق این معما را در ظاهر باید در درون کشور و در رفتارهای عجیب دکتر مصدق جستجو نمود. آری متأسفانه به علت اینکه در سال‌های پس از کودتا و بواسطه فشارهای عواملی که بررسی آنها در این مجال نمی‌گنجد، تاریخ معاصر ایران عمدتا به قلم به اصطلاح روشنفکران نگاشته شده است، از همین روی آنان از مصدق که نقاط ضعف اساسی وی را در مقاله «بازشناسی چهره واقعی دکتر مصدق» مفصلا شرح دادیم ، مبتنی بر نقص ساخته، از وی به عنوان اسطوره تاریخ ایران یاد کردند و بگونه‌ای جلوه دادند که وی کمترین نقش در شکست دولت خود نداشته است.

 

متأسفانه پس از انقلاب نیز صدای افرادی چون شهید دکتر آیت‌ در پرده‌افکنی از برخی انحرافات در تاریخ نگاری ، بجای نرسید و سخنرانی‌های قاطع امام (ره) در افشای چهره واقعی ملیون و حتی «خارج از اسلام» خود .. . مصدق از جانب دوست و دشمن بایکوت شد. طبیعی است که استعمارگران برای نفوذ خود در کشورهای هدف، نیاز به ضعف مفرط دولت‌ها و جدایی آنها از مردم دارند. متأسفانه عملکرد دولت مصدق و همچنین ضعف‌های بنیادین جبهه ملی ، این نیاز آمریکا و انگلیس را تأمین نمود و باعث شد که این دو کشور با کمترین هزینه ممکن دولت جدا شده از مردم مصدق را سرنگون سازد.

 

اختلافات شدید در درون جبهه ملی ، قدرت‌گیری‌ تدریجی چپ ـ که بواسطه تساهل‌های افراطی مصدق بوجود آمد بود ، نداشتن ایدئولوژی مشخص، خود محوری و خود رأیی مصدق ـ که باعث جدایی یاران صمیمی وی از او شد ـ عدم ایستادگی دولت مصدق در برابر بسیاری از زیاده خواهی‌های آمریکا و انگلیس و در نهایت از دست دادن حمایت آیت‌الله کاشانی از جانب مصدق، مجموعا به بریتانیا امکان داد تا با ترساندن آمریکا از خطر توده‌ای ها و شاید هم تحمیق آمریکا و بزرگنمایی خطر چب‌ها، توافق این کشور را که به دنبال نفت ایران نیز بود، جهت برانداختن حکومت مصدق جلب کند.

 

 

 

در بررسی نقش مصدق در کودتای 28 مرداد می‌توان به دو گونه از رفتارها ، اقدامات و ویژگی‌های وی اشاره نمود. گونه اول، رفتارها و ویژگی‌هایی است که ماهیت آن واضح بوده و ناشی از ضعف‌های ایدئولوژیک و یا خطاهای تاکتیکی است که در سیری عادی و طبیعی نمود یافتند. اما گونه‌ای دیگر از رفتارهای مصدق بسیار عجیب و معماگونه می‌باشند که متأسفانه علامت سؤال بزرگی را بر پیشانی مصدق حک نمود. «باید اعتراف نمود که حوادثی که در فاصله 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1331 اتفاق افتاد، آنچنان پیچیده بود و توطئه‌ها آنچنان با دقت طرح‌ریزی شده بود که حتی اکثر کسانی که در متن مبارزات بودند، از ماهیت توطئه آگاه شدند. در این نوشتار هر دو گونه فوق‌الذکر و رفتارهای جبهه ملی ول و در رأس آن مصدق را که زمینه‌های کودتای 28 مرداد را فراهم نمودند را بررسی می‌نماییم.

 

الف؛ ضعف‌های درونی جبهه ملی، دولت و شخص مصدق 1ـ ضعف ایدئولوژیک جبهه ملی و دولت طبیعی است که حیات هر سازمان سیاسی ، نیازمند یک ایدئولوژی مشخص و ثابت است تا موجب شود ، اعضا ، همواره به آن سازمان وفادار باشند. نبود ایدئولوژی ثابت ممکن است موجب گردد تا اعضای سازمان برای پر کردن این خلاء برخی از الگوهای رفتاری و یا تفکر یک فرد را به ایدئولوژی تبدیل کنند و با تعصب و به صورت چشم بسته به آن وفادار بمانند. جبهه ملی از این آسیب بدور نماند. دکتر سنجابی پس از اینکه مصدق از یکسری انتقادات جدی وی ناراحت می‌شود به مصدق می‌‌گوید «شما هر کاری بکنید ، ما پشتیبان شما هستیم؟!»(3) نبود ایدئولوژی مشخص در نزد جبهه ملی و در نتیجه دولت بر آمده از آن دردی بود که خود ملیون به آن اذعان دارند. مصدق می‌گوید : هر چه در طول زندگی‌ام گفته‌ام، برنامه من است» (4) خلیل مکی از فعالان نهضت ملی عقیده داشت که با ایدئولوژی مناسب و رهبری صحیح کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی قابل پیشگیری بود. (5)

 

2ـ اشتباهات نخست وزیر «مصدق با خنده گفت: آقا !‌ تمام حکومت‌ها از ماده پنج حکومت نظامی علیه مخالفین خود استفاده نموده‌اند،‌من هم می‌خواهم استفاده کنم. من [مکی] به محض شنیدن این جمله، دو دستی محکم بر سر خود کوفتم و گفتم‌ ای خاک بر سر من که همیشه تصور می‌کردم دکتر از ماده پنج حکومت نظامی که همواره خودش می‌گفت «قانون حکومت نظامی بر خلاف تمام قوانین دموکراسی و قوانین اساسی است و همیشه در دوران نمایندگی ، با آن مخالف بود ، استفاده نخواهد کرد!‌ ... به قدری محکم بر سر زدم که دکتر مصدق خیلی ناراحت شد. (6) اشتباهات متعدد سران جبهه ملی و در رأس آنان مصدق دولت ملی را روز به روز ضعیف‌تر نمود. ریچارد کاتم نویسنده کتاب «ناسیونالیسم در ایران» معتقد است که علل شکست جبهه ملی ، در گرایشات غیر عقلانی آن نهفته است . او مصدق را همانند «طرفداران کم سواد نهضت» می‌‌داند که «اسیر فتنه‌های غیر عقلانی بودند» (7) ضعف‌های فامیل بازی، خود رأیی، پشت نمودن به روحانیت، بی‌توجهی به مردم را از دست دادن دوستانی چون مکی‌، حائری‌زاده و آیت‌الله کاشانی و موارد متعدد دیگر اگر در رهبر یک نهضت جمع شوند، سقوط آن نهضت خوشبینانه‌ترین سرنوشت قابل پیش‌بینی برای نهضت است! (8)

 

3ـ اختلافات درونی جبهه ملی تنوع گسترده فکری اعضا از سویی و نبود ایدئولوژی مشخص در دولت مصدق باعث بروز اختلافات درونی شدید در درون دولت و جبهه ملی شد و زمینه را برای جدایی بسیاری از یاران مصدق از وی که از محکم‌ترین پشتوانه‌های وی به شمار می‌آمدند. را فراهم نمود.

 

4ـ پشت نمودن به آیت‌الله کاشانی آیت‌الله کاشانی در حساس‌ترین و بحرانی‌ترین شرایط تکیه‌گاه مصدق بود ایشان بواسطه تعامل مستقیم و با مردم و بهره‌مندی از پشتیبانی محکم آنان از عوامل اصلی پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت و همچنین عامل اصلی بازگرداندن مصدق به نخست وزیری در غائله 30 تیر بودند. اما کم کم ورق برگشت و مصدق راه خود را نه تنها از اسلام که از مصلحت ایران جدا ساخت. وی که طعم قدرت را چشیده بود. لایحه افزایش اختیارات خود را به مجلس تقدیم ـ تحمیل ـ کرد او به آمریکا و انگلیس همواره چراغ سبز نشان می‌داد. نوع انتصابات وی زبانزد خاص و عام بود و همین عوامل باعث جدایی آیت‌الله کاشانی از مصدق گشت و مصدق مهم‌ترین تکیه‌گاه خود در بحران‌ها را از دست داد. این جدایی به معنای جدایی مردم از وی بود . مقابله‌ای طبیعی است که برای کشورهای چون آمریکا و انگلیس سرنگونی مشخص که نه پشتوانه‌ای مردمی دارد و نه از پشتوانه یاران قدیمی خود سود می‌برد با صرف تنها چند هزار دلار امکان پذیر است.

 

ب ) سؤال‌های بدون پاسخ در جریان غائله سی تیر حکومت پهلوی در اوج قدرت خود قرار داشت و ارتش در اخ تیار سفاکی به نام قوام بود که هر صدایی را در گلو با گلوله خفه می‌نمود ولی تمام اینها که البته پشتوانه استعمار را نیز ، خود داشتند در برابر خودت ملت و پشتوانه‌های نهضت ملی به زانو در آمدند. یک سال گذشت، تنها یکسال! « در 28 مرداد شاه در نهایت ضعف خود به سر می‌برد و به مخفیگاه خود فرار کرده بود. ارتش و قوای انتظامی در اختیار حکومت دکتر مصدق بود و دکتر مصدق به عنوان نخست وزیر بر سرکار بود،‌چه شد که سپهبد زاهدی که سر او به جایزه گذاشته شده بود و مرتبا از ترس جان به صورت مخفی زندگی می‌کرد، با چند ارابه تانک و آنطور که می‌گویند به کمک عده‌ای از اراذل و اوباش و روسپی، توانست حکومت ملی را با آن همه اختیارات و امکانات نظامی و غیرنظامی سرنگون سازد؟!. بررسی برخی از رفتارهای مصدق نه تنها پاسخی به این معمای حل نشده نمی‌دهد بلکه تنها به پیچیده شدن پازل کمک می‌کند: 1ـ اولیه قطعه این پازل را نوع برخورد مصدق با قوام السلطنه می‌سازد با پیروزی قیام 30 تیر، خواست ملت این بودکه مسببین جنایات ددمنشانه 30 تیر، مجازات شوند. مجلس قوام را عامل کشتار مردم بی‌گناه شناخت و اموال وی را مصادره نمود. و ده‌ها هزار نفر از مردم تهران نیز در تظاهراتی خواستار محاکمه وی شدند. اما مصدق در اقدامی سؤال برانگیز، قوام را تحت عنایات و الطاف خود قرار داد و دکتر فاطمی را مأمور حمایت از وی نمود. او همچنین به دستگاه دادگستری اجازه پیگیری جنایات وی را نداد! 2ـ مصدق نه تنها جنایتکاران و کسانی که به وی خیانت کرده بودند را مجازات ننمود بلکه به آنان پست و مقام نیز عطا کرد. سرلشکر وثوق مشاور نظامی قوام و فرمانده کل ژاندارمری و عامل جنایت 30 تیر از سوی مصدق به معاونت وزارت دفاع ملی منصوب شد! رفتارهای مصدق، مخصوصا در روزهای متصل به کودتا به گونه‌ای بوده است که اساسا اجرای کودتا را عملی می‌ساخت.(10) 3ـ در این میان عجیب‌ترین رفتار مصدق که خوشبختانه یا متأسفانه قضاوت را در مورد وی راحتتر می‌سازد انتصاب سرتیپ دفتری به ریاست شهربانی است. دفتری برادر داماد مصدق بود. وی از جانب رزم آرا معدوم به ریاست شهربانی کل شکور منصوب شد و به تعقیب نیروهای جبهه ملی و هواداران مصدق پرداخت. اما مصدق دفتری با به ریاست گارد مسلح گمرک منصوب می‌کند. رفتار دفتری کاملا قابل پیش‌بینی است وی با خیانت به مصدق در 25 مرداد 1332 یعنی سه روز قبل از کودتای اصلی در نیم‌چه کودتایی که علیه دولت رخ داد شرکت می‌کند. بالافاصله اسناد خیانت دفتری رو می‌شود. این اسناد به مصدق ارائه می‌شود. همگان منتظر مجازاتی سخت برای دفتری بودند اما ... مشکوک‌ترین اقدام مصدق در تمام سال‌های حیات سیاسی مصدق در 27 مرداد 1332 صورت می‌گیرد. مصدق که گویی اصلا سندی را ندیده است تنها یک روز قبل از کودتا دفتری را به ریاست شهربانی منصوب می‌کند و هم او در اولین روز کاری خود از عوامل اصلی کودتا می‌گردد!! فرزند مصدق در این رابطه می‌نویسد:«سرتیپ دفتری، در کودتای 25 و 28 مرداد با سرلشکر زاهدی و دیگر کودتاچیان ارتباط و همکاری داشت» (11) روح‌الله حسینیان در همین رابطه می‌نویسد: «ناشنوای یمصدق نسبت به اندرزهای حکیمانه کاشانی و دوستانش ، به جایی رسید که عده‌ای نصب سرتیپ دفتری ... به عنوان رییس کل شهربانی را دلیل بر این می‌گیرند که کودتا با همکاری مصدق صورت گرفته است» (12)

 

4ـ نامه کاشانی در 27 مرداد طبیعتا این توطئه‌ها از چشمان آیت‌الله کاشانی محقق نماند! ایشان در نامه‌ای به مصدق که سر به گفته شهید حسن آیت «شاید مهم‌ترین سند تاریخ معاصر باشد»، به نظر خود در خصوص توافق ضمنی مصدق با عوامل کودتا اشاره می‌کند: «..... بر من مسلم است که می‌خواهید مانند سی‌ام تیر کذایی، یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید ... زاهدی را که من با زحمت تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم، با لطائف الحیل خارج کردید و حال همانوطر که واضح بوده، در صدد به اصطلاح کودتاست ... این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه بدی‌های خصوصی‌تان نسبت به خودم، از وقوع حتمی یک کودتا بوسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست، آگاه کردم (13) مصدق با بی‌اعتنایی محض به این نامه پاسخی می‌دهد که آن هم به عنوان سندی در تاریخ باقی خواهد ماند! 27 مرداد مرقوم حضرت آقای بوسیله آقای حسن آقای سالمی زیارت شد. این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق معلوم نیست که این «پشتیبانی ملت ایران» چه شد؟ بر سر ملتی که قیام 30 تیر را به راه انداختند به آورده شد؟ چه بر سر 155 هزار نفری آمد که در رفراندوم درخاستی مصدق شرکت کردند.

 

5ـ بی‌خبر نگه داشتن مردم درست است که سیاست ‌های غلط مصدق محبوبیت وی را در نزد مردم به شدت کاهش داد اما باید علت مهمتری را برای عدم مقابله مردم با کودتا جستجو نمود: بی‌خبر نگه داشتن مردم. مردم حتی با حضوری کمرنگ براحتی می‌توانستند از کودتا جلوگیری کنند و در مقابل اراذل و روسپیان بایستند. اما حکومت مصدق مردم را تا آخرین لحظه از وقوع کودتا بی‌اطلاع گذاشت چه برسد به اینکه از آنان یاری طلبد. مصدق پس از وقوع کودتا می‌گوید: دیگر از من کاری ساخته نیست!! ‌به امید اینکه روزی سینه چاکان مصدق و اندیشه‌های وی به این معماها پاسخ دهند.

 

 

 

پی‌نوشت‌ها: 1‌ـ محمدرضا پهلوی ، مأموریت برای وطنم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ص 48

 

2ـ حسن آیت ، ص 66

 

3ـ خاطرات سیاسی کریم سنجابی، ص 150

 

4ـ‌کی استوان، سیاست موازنه منفی، ص 86

 

5ـ ر. ک مجله نبرد زندگی ، ش 10، ص 40-27

 

6ـ حسین مکی ، سال‌های نهضت ملی ، ج 7 ، ص 152

 

7ـ ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ص 359

 

8ـ رجوع کنید به «بازشناسی چهره دکتر مصدق» در همین پایگاه

 

9ـ حسن آیت، همان ص 67

 

10ـ ر.ک احمدعلی زارعشاهی ، علل تشکیل و انحلال جبهه ملی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 89 11ـ غلامحسین مصدق، در کنار پدرم مصدق ، ص 160

 

12ـ روح‌الله حسینیان، 20 سال تکاپوی ... شیعی در ایران ، ص 192

 

13ـ جهت مطالعه متن کامل نامه ر.ک حسن آیت ص 84


 

 


شنبه 89 شهریور 6 , ساعت 11:58 عصر

<!-- /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-parent:""; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:72.0pt 90.0pt 72.0pt 90.0pt;} div.Section1 {page:Section1;} -->

مسابقه مردان آهنین خواص

 

مجری: آقای داور امتیاز کروبی چقدره؟

داور: متاسفانه ایشون امتیازی نمی گیرن، باید هر 4 آیتم رو پشت سر بذارن. ایشون مشخصه که رو آیتمها کار نکرده و از خودش ضعف نشون میداد. ایشون باید منتظر مراحل بعدی باشن. ایشون در وزنه 300میلیونی کم آوردن و باید هر4 مرحله رو پشت سر میذاشتن.

 

 

با سلام. با سری جدید برنامه مردان آهنین در خدمت شما هستیم. بهتره شما فرض کنید الان مردان آهنین مورد نظر ما در همان فضا و حال و هوای برنامه اصلی مردان آهنین به سر می برند و مرشد برنامه اول یک شعر حماسی میخونه و بعد ورزشکارا با همون لباسها میان و..

 

 حالا به سراغ برنامه خودمون میریم:

ابتدا ساسی مانکن به عنوان مرشد پشت میکروفون میره و چند شعر رپ در وصف یاران امام!!! می خونه و میره پی کارش.

مجری: سری جدید برنامه مردان آهنین. تشکر از نوای گرم مرشد عزیز. در محیط با صفای منطقه جماران و در یکی از چندین ویلاباغ یکی از خواص عزیز مسابقات رو برگزار می کنیم. شرکت کنندگان از گروهها و احزاب سیاسی مختلف می باشند. در این برنامه قصد داریم مقاوم ترین فرد و مستحکم ترین مواضع مردان سیاست در خط امام و انقلاب را بررسی کنیم و هرکسی بیشترین امتیاز رو بیاره، قهرمان میشه و هرکس هم باخت از دایره نظام و انقلاب خارج میشه و مجبوریم باهاش خداحافظی کنیم. حالا به سراغ داور بین المللی میریم و از توضیحاتش در مورد نکات فنی می پرسیم

 

 داور:  این آیتم ها بر اساس فرمایشات و انتظارات امام خمینی از انقلابیون- خواص- روحانیون و.. طراحی شده، این آیتم ها بسیار سخت و در حد جهانی طراحی شده و قهرمانان این دوره میتونن امیدوار باشن که از سربازان امام زمان قرار خواهند گرفت.

( پخش آهنگ)

 

مجری: نفر اول آقای مهدی کروبی می باشد. آیتم اول ما میزان مقاومت یاران امام در برابر دریافت پول می باشد. چهار وزنه 100 میلیون تومانی- 200 میلیون تومانی- 250میلیون و 300میلیونی داریم که شرکت کنندگان باید در مقابل عدم دریافت هر 4 مبلغ مقاومت کنن. آقای کروبی با سوت داور شروع می کنیم.

 

 

 

 ولی آقای کروبی سوت نزده رفت سراغ آیتمها. آیتم اول رو مقاومت می کنه- آیتم دوم رو کمی شل می زنه- آیتم سوم را به سختی پشت سر میذاره و بالاخره آیتم چهارم رو دریافت می کنه و سوت پایان داور( البته آقای کروبی در طول مسابقه مرتبا از داور میپرسید من چقدر وقت دارم؟).

 

مجری: آقای داور امتیاز کروبی چقدره؟

داور: متاسفانه ایشون امتیازی نمی گیرن، باید هر 4 آیتم رو پشت سر بذارن. ایشون مشخصه که رو آیتمها کار نکرده و از خودش ضعف نشون میداد. ایشون باید منتظر مراحل بعدی باشن. ایشون در وزنه 300میلیونی کم آوردن و باید هر4 مرحله رو پشت سر میذاشتن.

 

مجری: آقای داور، برای موفق شدن در این مرحله چه تمرینهایی نیاز داریم؟ به چه فاکتوهایی باید توجه کرد؟

داور: ورزشکارن ما باید از ایمان محکم- تقوای قوی و از همه مهمتر ساده زیست باشن. غذاهای چرب و نرم نخورن. ضمنا سعی کنن هر روز مقداری از صحیفه نور رو بخونن برای تقویت عضلات قلب و دل. آقای کروبی متاسفانه از این فاکتورها برخوردار نبود.

 

مجری: آقای کروبی می بینم که خسته اید. ما از شما انتظار داشتیم در این مسابقه بهتر ظاهر می شدید. چرا اینطوری شد؟آسیب که ندیدید؟

کروبی( نفس نفس زنان و در حالی که دهنش کف کرده): من یه نامه از امام دارم که قراره همه جا نشونش بدم. من ننجونم هر صبح بهم کله پاچه می داد. در بنیاد شهید هم روی مسائل قدرتی خیلی کار کرده بودم در زمان جوانی و حتی تونستم چند تا جانباز و زن شهید رو با قدرت ضرب وشتم کنم. ولی الان این احمدی نژاد ما رو صاف کرده و...( قطع موقت نفس شیخ). خئشبختانه انقلاب آسیب زیادی دید ولی من نه. من این وزنه ها رو بین نیازمندان سیاسی توزیع می کردم و..( کف کردن دهان و قطع نفس به مدت بیشتری)

 

مجری: آقای دکتر به داد کروبی برسید.

دکتر: متاسفان ایشون از ناحیه روحی دچار ضعفهایی بوده و در دل و قلب ایشون لکه هایی سیاه مشاهده شده که نشون دهنده انحراف  از خط امام می باشد. همچنین مغز ایشون تاب برداشته و دستشون بر اثر سیلی زدن به همسران شهداء به شد تضعیف شده و شاید نتونه مراحل بعد رو ادامه بده.

 

 

مجری: نفر بعد سیدمحمد خاتمی و احمدی نژاد می باشد. در این مرحله ورزشکاران ما در حالی که وزنه ای به نام « استقلال و ایستادگی ملی» رو در دست دارن وارد یک تونل وحشت میشن که در آن چند صحنه از قدرت نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی- سخنرانیهای تهدیدآمیز مقامات اسراییل و آمریکا- توهین به سابقه تمدنی ایران- تهدید به حمله به ایران- تهدید ایران به عقب نشینی پخش میشه و ورزشکاران  باید بتونن مسیر مسابقه رو یکبار طی کنن و بعد برگردن. هر جا وزنه رو گذاشتن زمین، از دور مسابقه خارج میشن. باید در طول کل مسیر این وزنه ها رو در دست داشته باشن. با سوت داور شروع می کنیم:

 

شروع میشه و میبینم احمدی نژاد با چه سرعتی وارد میشه و به آخر مسیر نزدیک میشه و الان در حال برگشته. برای ما خنده ها و لبخندهای ایشون جای تعجب داره. انگار نه انگار دارن وزنه سنگینی رو حمل می کنن و ایشون تونستن یک رکورد خوب رو به جا بذارن در طی این مسیر.

 

حالا نوبت محمد خاتمی است. خاتمی با احتیاط وزنه رو جلو میبره و گهگاهی لنگ میزنه. ایشون وارد تونل میشه ولی در ابتدای مسیر ایستاده و داره میلرزه. نمیدونم چرا داره با مونیتور پخش صحنه ها صحبت میکنه. چر ا دارید التماس میکیند آقای خاتمی؟ اینا فیلمه که، واقعی نیست. لطفا دامه بدید. متاسفانه به صحنه تهدید هسته ای که میرسیم ایشون وزنه رو میندازه و فرار میکنه.

 

مجری: آقای خاتمی کجا میرید، اینکه فیلمه.

خاتمی: برای شما فیلمه. شما می فهمید فیلمه، آمریکاییه که نمی فهمه.

داور: متاسفانه آقای خاتمی هیچ امتیازی نمیگیره. آقای احمدی نژاد رکورد جالبی رو برجای گذاشتن و الان در صدر جدوله.

مجری: آقای خاتمی چرا کم آوردید؟

خاتمی: من به این آیتم اعتراض دارم. شما دارید با این رفتارهای نسنجیده  وغیر دموکراتیکتون ما رو منزوی می کنید و تنش زایی می کنید. ندیدید چطوری ما رو تهدید می کرد؟ به هر حال به هر قیمتی نباید این وزنه های سنگین رو حمل کرد. اگه به من امیتاز ندید میدم بندازنتنون بیرون. چند نفرید مگه شما؟

احمدی نژاد: واله من قبلا رو این آیتم کار کرده بودم. در ضمن فیلم مسابقات قبلی و سخنان امام خمینی و رهبر انقلاب را چند بار آنالیز کردم تا رمز موفقیت رو پیدا کنم. الان هم آماده مراحل بعد هستم. در ضمن انشاله قراره مسابقات جهانی که امسال در سازمان ملل و دانشگاه کلمبیا انجام میشه شرکت کنم. ما باید بتونیم وزنه های سنگینتر رو حمل کنیم.

 

مجری: آقای داور، نظرتون در مورد این مرحله چه بود؟

داور: متاسفانه آقای خاتمی به علت ترس ذاتی از غرب، فیلمها رو جدی فرض کرد و همین امر باعث شد که مسابقه رو در ابتدای کار رها کند. ایشون دارای قلب ضعیف- روحیه سازشکارانه بوده و متاسفانه به هیچ وجه روی تجربه های موفق قهرمانان قبلی ما کار نکرده.

مجری: نفر بعد جناب موسوی. ایشون با آیتم «حمل صحیفه امام» که در سطح جهانی است، وارد مسابقه میشن. باید بتونن صحیفه رو در طی مسیر انقلاب تا آزادی حمل کنن. با سوت داور شروع کنید. سسسسسسسسسسسسسسسوووووووووووووتتتتتت

 

میرحسین موسوی با دستان لرزان و فریادزنان شروع میکنه. از همون ابتدا دارن احساس سنگینی می کنن. ایشون هنوز به ایستگاه اول نرسیده، صدای فریادها و تشویقهای بهزاد نبوی- مهدی هاشمی- فائزه هاشمی- عفت مرعشی- ام الکوکب رهنورد و...به گوش میرسه: « موسوی  موسوی»- « اگه تقلب نشه  کروبی اول میشه». در اینجا موسوی صحیفه رو میندازه و داور سوت پایان رو میزنه.

داور: متاسفانه ایشون حتی به ایستگاه خط امام نرسیدن. ایشون به خاطر کهولت سن و ضعف اعصاب نتونستن ادامه بدن. روحیه انقلابی گری ایشون بسیار ضعیف شده نسبت به دوره های اول برگزاری این مسابقه و ایشون دیگه توان ادامه و حتی شرکت در این مسابقات رو نداره.

مجری: آقای موسوی، چرا ادامه ندادید؟

موسوی:  چیزه من یه آدم انقلابی هستم. من نخست وزیر امام بودم. زمان امام چیز بودم .این چیزای شما خیلی چیزن. شما مرو چیز خور کردید؟ طبق اخبار رسیده از داور مسابقه بنده به طور قطع و با اختلاف بسیار بالا قهرمان شدم و بهم تبریک بگید. بنده قهرمان قویترین مردان هستم و اگه نشم تقلب شده و میریزیم تو خیابون.

عفت مرعشی: مردم بریزید تو خیابون. فائزه جون و مهدی جون برید هرچه پول توجیبی و تو قلکاتون دارید بیارید بدیم برای خرج مراسم «خیابون ریزی» و «عزابندون».

ام الکولک رهنورد: بنده خودم لر هستم و موسوی ترک. داماد لرها هیچ وقت وزنه رو نمیندازه فرار کنه. وزنه آقای موسوی از همه وزنه ها سنگین تر بوده و باید اجازه میدادید ایشون این وزنه رو سبک تر میکرد و قسمتای سنگینشو حذف میکرد.

کروبی: به من احتمالا تجاوز شده و شاید هم میخان تجاوز کنن. به هرحال یادم نیست بهم تجاوز شده یا قراره بشه. منو سوزوندن و خاکسترم رو پاشیدن توی رودخونه و الان اینجا آوردن با شکنجه که بیام مسابقه.

چند تن از قویترن مردان در چند ثانیه جو مسابقه رو آروم میکنن و «اراذل و اوباش و تماشاگرنامهای سیاسی»  رو از محل برگزاری خارج می کنن.

آیتم آخر، «آیتم مواضع چند پهلو» می باشد. شرکت کنندگان هرچه تعداد پهلوی مواضعشون بیشتر باشه موفقترن. به خاطر مسائل امنیتی، نمیتونیم اسم شرکت کنندگان رو که یکیشون از مجلس اومده، یکیشون سابقه جنگ داره و چندتاش روحانین رو بگیم. شرکت کنندگان چند تا صحنه از سخنان امام و رهبری رو براشون پخش می کنیم و اونا باید  سریع موضعگیری کنن و پهلوها رو زیاد کنن.

 

با سوت داور شروع میشه: در اینجا شعار تماشاگران واقعی رو میشنویم: خواص بی بصیرت   مایه ننگ ملت- اشراف بی شرافت    خجالت خجالت-  نصر من الله و فتح قریب    مرگ بر این خواص مردم فریب-  ای عقده های قدرت از ظلمتان به تنگیم     ماهمه اهل جنگیم  بجنگ تا بجنگیم- .....    ..... بصیرت بصیرت.

بله هرچه جلوتر میریم بر هیجان مسابقه و چند پهلو شدن مواضع افزوده میشه، واقعا سخته انتخاب کردن بین این همه خواص آماده و چند پهلو. سوت پایان

داور: ورزشکاران این مرحله مشخصه که خیلی رو این آیتم کار کردن. رکورد خوبی به جای گذشتن. رکورد قبلی مربوط به «ابوموسی اشعری» بود رو شکستن و این مایه افتخارشونه. برای موفقیت در این آیتم و تقویت عضلات باید هر روز تمرینات سنگینی همچون « یکی به نعل یکی به میخ»- « چند تا به نعل یکی به میخ» رو انجام داد- همچنین داشتن منافع و داراییهای فراوان بر قدرت مواضع چندپهلوی شما می افزاید. ضمنا سعی کنید این تمریناتو خانوادگی انجام بدید. همچنین ورزشکاران ما باید یاد بگیرند در مواقعی که فضا غبارآلوده، مواضع مبهم بگیرن و صبر کنن غبار بخوابه و بعد ببینن نون به چه نرخیه!!.

داور: آقایون این گروه، رمز موفقیت شما چی بود:

...، ...، ...، ...، و...: ما هروقت امام موضع جدی می گرفت، به خاطر علاقه شدید به ایشون یا سکوت می کردیم یا اعتراض. از بس دوستش داشتیم هیچ وقت باش موافقت نمی کردیم—من اعتقاد دارم همیشه در یک نزاع سیاسی هر دو طرف مقصرن و برای تعیین میزان تقصیر هر طرف، من دستگاه «تقصیر سنج»رو ساختم. نزاعهای بعد از انتخابات چیز خاصی نبود-

 

 

 


شنبه 89 شهریور 6 , ساعت 11:58 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم

در عصر حاضر که طبق گفته ی بسیاری از علما دوره ی آخرالزمان می باشد، پلیدی و تزویر سرتاسر گیتی را فرا گرفته است؛ به نحوی که اعمال نادرست به جای اعمال درست تشویق شده و زشتی به جای زیبایی، پسندیده تلقی می گردد. دشمنان اسلام که در طول تاریخ در مقابله با این دین مقدس و آسمانی می پرداخته اند، در عصر حاضر شدیدترین حملات را علیه این دین عزیز انجام می دهند. در این میان، مذهب بر حق شیعه نیز بیش از بقیه ی مذاهب اسلامی مورد هتک حرمت و توهین دشمنان اسلام و بالاخص دشمنان تشیع واقع شده است. دشمنان اسلام، این دین گرامی را دین جنگ، خشونت و خرافات معرفی می کنند و با ساختن فیلم ها و ارائه ی کاریکاتور ها و نقاشی های توهین آمیز و مقالات و کتب موهن، ساحت این دین مقدس و پیامبر گرامی مان را مورد هتک حرمت قرار می دهند. متاسفانه در سرزمین های اسلامی نیز پیروان تعدادی از مذاهب، خواسته یا ناخواسته به تحقق اهداف شوم استعمارگران و دشمنان اسلام یاری می رسانند و به جای مقابله ی جدی با همه ی دشمنان اسلام، به درگیری با سایر مذاهب اسلامی می پردازند. در این میان، مذهبی که بیش از بقیه مذاهب مورد توهین ها و جسارت های مسلمان نماها و جاهلان مقدس مآب و عالمان فاسد قرار می گیرد، مذهب شیعه ی جعفری است.

با توجه به تهمت هایی که دشمنان اسلام به اسلام ، و دشمنان تشیع به تشیع می زنند، ضرورت دفاع جدی، منطقی، همه جانبه و موثر مسلمانان شیعه از عقاید حقه ی خود، بیش از پیش احساس می شود.

به همین دلیل بر آن شدیم تا تعدادی از مهمترین حقایق علمی اسلام و تشیع را که منطبق بر دقیق ترین و منطقی ترین کشفیات علوم جدید است، در وبلاگ اسلام حقیقی قرار دهیم تا ضمن دفاع منطقی و عقلانی از عقاید اسلام و تشیع، گوشه ای از معارف عظیم این دین آسمانی و مذهب بر حق آن را به گوش جهانیان برسانیم. البته انجام این کار به معنای تغییر جهت وبلاگ اسلام حقیقی نیست، بلکه به دلیل شرایط کنونی جهان، به نظر می رسد که دفاع منطقی و علمی از اسلام و تشیع، و مقابله با شایعه پراکنی های دشمنان، یکی از مهم ترین ارکان زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی (عج) باشد. به همین دلیل از این به بعد در وبلاگ اسلام حقیقی، علاوه بر بررسی تحلیلی نشانه های ظهور، گوشه ای از معجزات علمی و منطقی قرآن، خدمت برادران و خواهران بزرگوار ارایه می شود و همین طور تلاش می گردد تا به نحوی منطقی و علمی پیرامون نظریاتی همچون نظریه ی تکامل که دشمنان اسلام از آن به عنوان حربه ای برای مقابله با تفکر مذهبی بهره می گیرند، بحث و نقد علمی انجام شود که البته مقالات جدید نیز تماماً با استفاده از منابع و مآخذ معتبر ارایه خواهند شد.

در ادامه ی این مقدمه، خدمت برادران و خواهران بزرگوار یادآور می شوم که در عصر حاضر، بین اسلام (و بخصوص تشیع) از یکسو، و استکبار جهانی (فراماسونری جهانی یا همان دجال آخرالزمان) از سوی دیگر، در چندین جبهه جنگ و درگیری وجود دارد. به نظر می رسد که در این میان، علاوه بر جبهه های نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، جبهه ی دیگری نیز با عنوان جبهه ی علمی وجود دارد که در آن استکبار جهانی، به نحوی کاملاً زیرکانه و با رنگ و لعاب نظریات علمی، کمر به تخریب اذهان جوانان مسلمان، بالاخص شیعه بسته است. متاسفانه این جبهه از سوی مسلمانان نادیده گرفته شده است و در حالی که هر روزه، استکبار جهانی (فراماسونری) در قالب تئوری های فریبنده ای چون نظریه ی تکامل و علومی همچون روانپزشکی و علوم اعصاب، سعی در ترویج تفکر ماتریالیستی دارد، این تئوری ها و این علوم وارداتی، بدون هیچ گونه نقد و مقاومتی، به خورد دانشمندان مسلمان و شیعه داده می شود؛ حال آنکه بسیاری از این نظریات و علوم وارداتی، دچار اشکالات علمی جدی و بنیانی شکننده هستند؛ به طوری که حتی در کشورهای غربی نیز نظریاتی همچون نظریه ی تکامل، توسط بررسی های علمی متعددی، زیر سوال رفته و دچار تناقضات جدی شده است (البته اگر عمری باقی باشد، در ماههای آینده بخشی از این شواهد زیر سوال برنده ی نظریه ی تکامل را خدمتتان ارائه خواهیم کرد). اما نکته ی عجیب اینکه در کشور اسلامی ما ایران، کتاب زیست شناسی پیش دانشگاهی به طور بسیار مفصل و جدی به شرح نظریه ی تکامل و ادعاهای طرفداران آن پرداخته است و عجیب تر اینکه نویسندگان محترم این کتاب، حتی زحمت به خود نداده اند تا شواهد علمی مستندی که علیه تکامل به دست آمده است را در این کتاب بگنجانند که این مسئله صلاحیت علمی نویسندگان این کتاب را نیز زیر سوال می برد (این شواهد به قدری قوی هستند که ادعاهای تکامل شناسان را به طور جدی با چالش مواجه می کنند که اگر فرصتی باشد، در زمان نه چندان دور، تعدادی از این شواهد مستند را ارائه خواهیم کرد).

با این اوصاف، به نظر می رسد که باز کردن جبهه ی جدیدی با عنوان جبهه ی علمی از سوی مسلمانان ضروری باشد. البته باز کردن این جبهه از سوی مسلمانان و بخصوص شیعیان، بسیار آسان و مقرون به صرفه است؛ چراکه حقایق علمی بیشمار و دقیقی در آیات قرآن و روایات اسلامی نهفته اند و این حقایق به قدری قوی و محکم هستند که هیچ دشمنی یارای مقابله با آن ها را نخواهد داشت و شکست دشمن در این جبهه به زودی زود محقق خواهد شد. ان شاء الله.

یکی دیگر از فوایدی که بررسی علمی حقایق قرآنی به همراه دارد، ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس در دانشمندان و مسلمانان شیعه است؛ چرا که در حال حاضر، دانشمندان مسلمان از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند؛ تا آنجا که حتی دانشمندان موفق مسلمان نیز تایید موفقیت خود را منوط به تایید بیگانگان می دادند و خود جرأت به ثمر رساندن نظریات و تئوریهای خود را آنچنان که باید و شاید ندارند. اگر دانشمندان مسلمان و شیعه به حقایق علمی که در آیات قرآن و روایات اسلامی بیان شده پی ببرند و بدانند که خداوند حکیم در قرآن کریم و پیامبر اعظم (ص) و ائمه ی اطهار (ع) در روایات، حقایق علمی بسیار دقیقی را در 1400 سال پیش بیان کرده اند که بخشی از این حقایق توسط علوم جدید به نحو بسیار دقیقی امروزه اثبات شده اند، دیگر از کمبود اعتماد به نفس رنج نخواهند برد و خواهند دانست که اگر با استفاده از راهنمائیهای قرآن و روایات به سمت کشفیات علمی گام بردارند، موفقیت قطعی آنها تضمین خواهد شد.

دانشمندان مسلمان و متعهد، اگر عظمت اسلام را باور داشته باشند، دیگر در مقابل دانشمندان بیگانه احساس کمبود اعتماد به نفس نخواهند کرد.

حال بعد از ذکر این مقدمه ی طولانی، به بررسی علمی یکی از مهم ترین عقاید شیعه که قرن ها از سوی دشمنان اسلام و تشیع مورد استهزاء و تمسخر قرار گرفته است، می پردازیم و آن را با کشفیات علوم جدید مقایسه می نماییم.





طول عمر و جوانی حضرت مهدی (عج):
واقعیتی
منطبق بر علم، نه افسانه.


یکی از مهمترین عقاید مسلمانان، عقیده به ظهور یک منجی از تبار رسول الله (ص) به نام مهدی (عج) در آخرالزمان است. در این میان، اختلافاتی بین عقیده ی شیعیان و اهل تسنن وجود دارد؛ یکی از مهمترین اختلافات این است که شیعیان معتقدند حضرت مهدی (عج) درسال 255 هجری قمری به دنیا آمده و به لطف و خواست خدا از نظرها پنهان گشته است و تا هنگامی که معیشت خدا اقتضا کند، در غیبت به سر خواهد برد.(1) مطابق این عقیده، حضرت عمر طولانی دارند و در هنگام ظهور، در سنین جوانی به سرمی برند. اما در مقابل، اهل سنت عقیده دارند که حضرت مهدی (عج) در آخرالزمان به دنیا خواهد آمد و رشد و پرورش خواهند یافت و حرکت جهانی خود را آغاز خواهند نمود.(2) در این میان اهل سنت به شدت با نظر شیعه درمورد طول عمر حضرت مهدی (عج) مخالفند و بیان می دارند که حضرت نمی توانند چنین عمر طولانی داشته باشند و در عین حال در هنگام ظهور ،جوان باشند.

البته غیر مسلمانان و دشمنان اسلام هم اصلاً دین اسلام را قبول ندارند که بخواهند مهدویت را بپذیرند. بنابراین دشمنان اسلام، اصل مهدویت را زیر سوال برده و بخصوص نظر شیعه را در رابطه با طول عمر و جوانی حضرت، افسانه و خیال می پندارند. اما آیا این اعتقاد شیعیان در رابطه با طول عمر حضرت مهدی (عج) و جوانی ایشان خیالات است؟

بعد از ذکر نظر گروههای مختلف اعتقادی پیرامون طول عمر و جوانی حضرت مهدی (عج)، اکنون به بررسی علمی اعتقادات شیعه پیرامون طول عمر و جوانی حضرت مهدی (عج) می پردازیم.

همان گونه که ذکر شد، شیعیان اعتقاد دارند که حضرت مهدی (عج) پس از ولادت در سال 255 هجری قمری، از نظرها پنهان شده و به خواست خدا در غیبت به سر می برند و تا هنگامی که خداوند اراده کنند، از نظرها پنهان خواهند ماند و سپس در زمانی که خداوند صلاح بداند، حضرت بر مردم ظاهر خواهند شد. مطابق این عقیده، حضرت مهدی (عج) عمری طولانی دارند و هنگام ظهور جوان می باشند. در این زمینه، روایات بسیاری از قول ائمه ی اطهار (ع) نقل شده است. در زیر، یکی از آنها را ذکر می کنیم:

حضرت امام رضا(ع) در پاسخ به اباصلت هروی که از ایشان پرسید: نشانه های قائم شما هنگام ظهور چیست؟ می فرمایند: « نشانه اش این است که در سن پیری است، ولی منظرش جوان است؛ به گونه ای که بیننده می پندارد 40 ساله یا کمتر از آن است. نشانه ی دیگرش آن است که به گذشت شب و روز پیر نشود تا آنکه اجلش فرا رسد. »(3)

در روایت بالا، نکات عجیبی درباره ی حضرت مهدی (عج) ذکر شده است. طوری که حضرت امام رضا (ع) می فرمایند در عین حال که حضرت مهدی (عج) عمر طولانی دارند، از نظر جسمی و ظاهری جوان می باشند؛ به نحوی که با گذشت ایام نیز حضرت پیر نمی شوند. حال این پرسش مطرح است که چگونه ممکن است حضرت مهدی (عج) با بقیه ی انسان ها و حتی ائمه ی اطهار (ع) و پیامبر (ص) نیز تا این حد متفاوت باشند؟ آیا این عقیده درمورد حضرت مهدی (عج) صرفاً تخیلات و اوهام است (نعوذ بالله)، یا از نظر علمی امکان اثبات آن وجود دارد؟

تا به حال از سوی محققین و نویسندگان شیعه، شواهدی برای امکان اثبات طول عمر حضرت مهدی (عج) بیان شده است. مهمترین شواهدی که تا به حال از سوی محققین شیعه در رابطه با امکان اثبات طول عمر حضرت مهدی (عج) بیان شده اند. به قرار زیرند:

1 – مثال هایی از معمرین (سالخوردگان): بنابراین نظریه، از آنجا که به گواهی تاریخ، بعضی از انسان ها طول عمر زیادی داشته اند (از جمله حضرت نوح (ع)، حضرت آدم (ع)، بخت النصر و ...)، این امکان وجود دارد که حضرت مهدی (عج) نیز مانند آنان عمر طولانی داشته باشند.(4)

2 – مثال هایی از تلاش علم پزشکی برای افزایش طول عمر افراد: در این تئوری، بیان می شود که امروزه با توجه به تلاش های پزشکی در جهت افزایش طول عمر افراد، این امکان نیز وجود دارد که حضرت مهدی (عج) نیز به دلیل رعایت اصول پزشکی و دانستن قواعد افزایش طول عمر، عمر طولانی دارند.(5)

شواهدی که ملاحظه فرمودید گرچه تا حدی کمک کننده هستند، اما خود این شواهد دچار مشکلات خاصی می باشند؛ برای مثال درمورد بحث معمرین، گرچه این مثال ممکن است برای اهل سنت یا برای برخی از پیروان ادیان دیگر مانند مسیحیان کمابیش معنادار باشد، اما پاسخ مناسبی برای ادعاهای افراد لائیک و لامذهب نمی باشد؛ چرا که این افراد اصلاً حضرت نوح (ع) و غیره را آنگونه که ما می شناسیم و قبول داریم، قبول ندارند که بشود از حضرت نوح (ع) برای آنها مثال زد.

در مورد پیشرفت های علوم پزشکی و تلاش دانشمندان برای به ثمر رساندن نتایج تحقیقاتشان درباره ی افزایش طول عمر انسانها، باز هم این مشکل وجود دارد که هنوز تحقیقات دانشمندان به نتیجه ی مناسب و تاثیرگذاری نرسیده است و هنوز توانایی دانشمندان در ارتقای افزایش عمر انسانها، ناچیز بوده است.

دانشمندان امروز، تلاش خود را عمدتاً در زمینه ی تحقیق بر روی سلولهای سرطانی متمرکز کرده اند تا با بررسی دلیل افزایش طول عمر سلولهای سرطانی، بتوانند علت افزایش طول عمر این سلولها را دریابند و بعد از یافتن این علتها درصورت امکان آنها را به بقیه ی سلولهای بدن تعمیم دهند. برای مثال آنزیم تلومراز که یک پروتئین فعال سلولی می باشد و وظیفه اش اضافه کردن واحدهائی به نام تلومر در انتهای کروموزم ها است، یکی از موضوعات مورد علاقه ی دانشمندان است.(6)
توجه: عزیزانی که به زیست شناسی علاقه ندارند و یا اطلاعات کافی در این زمینه ندارند، مطالب بین *** و *** را می توانند نخوانند. (*** تلومرها واحدهایی هستند که در انتهای کروموزوم ها قرار دارند و به مثابه ساعت سلولی عمل می کنند. در سلولهای سالم و معمولی، با گذشت زمان و تقسیم سلولی، قطعه های تلومر از انتهای کروموزوم ها کنده شده و این کار تا زمانی ادامه می یابد که آخرین تلومر نیز کنده شده و دیگر تلومری در انتهای کروموزوم ها باقی نماند. با این اتفاق، سلولهای معمولی عمرشان خاتمه یافته و می میرند. اما در سلولهای سرطانی با افزایش فعالیت آنزیم تلومراز، هر وقت تلومری از انتهای کروموزوم کنده شود، پروتئین تلومراز، تلومرهای دیگری را به انتهای کروموزوم می افزاید و با این کار نمی گذارد سلولهای سرطانی بمیرند. ***)(7)

امروزه این امید وجود دارد که با تحقیق برروی تلومرازها و استفاده از آنها در سلولهای سالم بدن انسان، طول عمر افراد را افزایش دهند. البته تا رسیدن به نتایج این تحقیقات و بخصوص تا زمان عملی شدن نتایج آن ها، راه بسیار بسیار طولانی در پیش است؛ چه رسد به اینکه بتوان آن را بر روی انسان ها انجام داد. بنابراین ذکر مثال از پیشرفتهای علم پزشکی در رابطه با طول عمر امام زمان (عج) چندان کمک کننده نیست. نکته ی مهم دیگری که در رابطه با شواهدی که تا به حال از سوی محققین شیعه ذکر می شده اند وجود دارد، این است که مثال در مورد معمرین و مثال درباره ی پیشرفتهای پزشکی، گرچه ممکن است تا حدی افزایش طول عمر حضرت مهدی (عج) را توجیه کنند، اما لزوماً جوانی ایشان را با گذشت زمان توجیه نمی نمایند.

اما شاهد جدیدی که امروز برای اولین بار خدمت شما برادران و خواهران گرامی ارائه می گردد، مربوطه به علم فیزیک جدید است. قویاً به شما توصیه می نماییم که در همین ابتدا نگران نباشید و فکر نکنید که توضیحاتی که در ادامه می آیند، پیچیده و سخت هستند. بلکه ما تلاش نموده ایم تا آنجا که ممکن است، مسائل را به شکل خیلی ساده، به دور از فرمول ها و معادلات پیچیده ی فیزیک جدید ارایه کنیم. البته اگر احیاناً در بخش هایی از این مطالب به مشکل برخوردید و یا صحت آنها برایتان جای سئوال داشت، می توانید از یک کارشناس فیزیک یا مهندس برق یا عمران که از نظر اعتقادی نیز قابل اطمینان هستند، کمک بگیرید.

در این فرضیه ی جدیدی که خدمتتان ارایه می نمایم، تلاش می کنیم تا با استفاده از تئوری « نسبیت خاص انیشتین » (Special Relativity)، امکان اثبات عمر طولانی حضرت مهدی (عج) و جوانی ایشان را بررسی نماییم. باز هم تأکید می کنیم که از اسم تئوری نسبیت اینیشتین نترسید، چون مطالبی که در زیر می آیند به صورت بسیار ساده و قابل فهم بیان شده اند.

مطابق « تئوری نسبیت خاص انیشتین » که با شواهد تجربی نیز تأیید شده است، هنگامی که اجسام سرعت بسیار زیادی دارند، اتفاقات خاصی برایشان می افتد؛ به نحوی که فاصله ها برای اجسام کوتاهتر شده، جرم اجسام افزایش می یابد و حتی زمان برای اجسام سریع، کندتر می گذرد. به عبارت دیگر مطابق این قانون، کسی که در فضاپیمای بسیار بسیار سریع نشسته است، از دید ناظر روی زمین، ساعت همراه وی بسیار بسیار کندتر می گذرد و این کندتر گذشتن زمان واقعی است نه اینکه تنها یک تصور باشد.(8) گرچه ممکن است مطلب گفته شده عجیب به نظر برسد و با مطالبی که در فیزیک کلاسیک (که در دبیرستان خوانده ایم) بیان می شود، به ظاهر تضاد داشته باشد، اما باید گفت که تئوری نسبیت خاص انیشتین با تمام شگفت انگیزی و عجیب بودنش، واقعیت دارد و با شواهد تجربی اثبات شده است.

قسمتی از نظریه های نسبیت خاص انیشتین که ما در این مقاله به آن می پردازیم، بحث « نسبیت زمان » است و به بقیه قسمتهای آن نمی پردازیم. « نسبیت زمان » می گوید که اجسام و افرادی که با سرعت های بسیار بسیار بالا مثلاً نزدیک به سرعت نور طی مسیر می کنند، از دید ناظر زمینی، زمان برایشان بسیار کند می گذرد. به عبارت دیگر اگر دو شخص وجود داشته باشند که یکی برروی زمین ساکن نشسته باشد و شخص دیگر در فضاپیمایی با سرعت بسیار بالا نشسته باشد، ساعتی که در دست شخص فضانورد است، از دید ناظر زمینی کندتر از ساعت فردی که بر روی زمین بی حرکت نشسته است، می گذرد. البته خود شخص فضانورد این کند شدن زمان را احساس نمی نماید؛ اما هنگامی که با فرد زمینی مقایسه می گردد، این اختلاف گذشت زمان خود را نشان می دهد.(9) برای مثال درحالی که مطابق ساعت فرد روی زمین 1 ساعت سپری گشته است، مطابق ساعت شخص فضانورد فقط 1 دقیقه سپری شده است.

بنابراین شخص روی زمین 1 ساعت پیرتر شده است، اما شخص فضانورد فقط 1 دقیقه از عمرش گذشته است. به این ترتیب شخص فضانورد مذکور، در طی این مدت جوانتر از فرد روی زمین مانده است.

البته این مسئله تنها یک بحث داستانی و افسانه وار نیست؛ بلکه یک حقیقت علمی در فیزیک است که با فرمول های متعددی تحت بررسی قرار می گیرد.

توجه: عزیزانی که به فیزیک علاقه ندارند و یا اطلاعات کافی در این زمینه ندارند، مطالب بین *** و *** را می توانند نخوانند.

*** فرمول زیر که یکی از آسانترین فرمول های تئوری نسبت خاص انیشتن است، به بیان رابطه ی بین سرعت و زمان نسبیتی می پردازد.(10)












در فرمول فوق، t زمانی است که برای فردی که بی حرکت ایستاده است سپری می شود؛ اما t’ زمانی است که برای فردی که در یک فضاپیمای بسیار سریع نشسته و فضاپیمای او سرعت V دارد، سپری می شود.



از فرمول مذکور چنین نتیجه می شود که اگر فردی در فضاپیمایی با سرعت بسیار زیاد نشسته باشد، زمان برای او بسیار آهسته تر از ساعت های روی زمین می گذرد و عمر او طولانی تر شده و جوان تر از انسان های روی زمین می ماند. برای قابل فهم تر شدن این مسئله، فرمول فوق را با ذکر مثال عددی بیان می کنیم:

فرض کنید که فردی بر روی یک صندلی در روی کره ی زمین و ساکن و بی حرکت نشسته است و شخص دیگری نیز در داخل فضاپیمایی با سرعت بسیار بسیار زیاد طی مسیر می کند. فرض می کنیم که فضاپیمای شخص دوم، سرعتی معادل C) 0/99999999 Cهمان سرعت نور است) داشته باشد؛ زمان سپری شده در روی زمین و زمان سپری شده در فضاپیما، با یکدیگر تفاوت عمده ای خواهند داشت.

برای مثال فرض می کنیم که اگر در روز کره ی زمین، ساعت فرد نشسته برروی صندلی (t) گذشت 20 ساعت را نشان دهد، مطابق فرمول مذکور، ساعت فرد نشسته در فضاپیما تنها سپری شدن چند ثانیه را نشان خواهد داد. محاسبه ی فرمولی مثال فوق به قرار زیر است:







بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، هنگامی که سرعت یک فضاپیمایی بسیار بسیار نزدیک به سرعت نور شود ،زمان به قدری کند می گذرد که درحالی که ساعت روی کره ی زمین گذشت 20 ساعت را نشان می دهد، ساعت درون فضاپیما از دید ناظر زمینی گذشت زمان چندانی را نشان نمی دهد (0 = t’). البته به دلیل اینکه ما در فرمول برای سهولت محاسبات، عدد 0/99999999 C را به طور تقریبی برابر با C در نظر گرفتیم، صفر به دست آمده در نتیجه نهائی (0 = t’)، یک صفر واقعی نیست؛ بلکه نتیجه ی نهایی اصلی ( t’ = 0/00000001 ) می باشد.

بدین ترتیب می توان گفت که درحالی که بر روی زمین 20 ساعت سپری شده است، شخصی که در فضاپیما با سرعت بسیار بسیار زیاد درحال حرکت است، از دید ناظر زمینی تنها گذشت 1 ثانیه را تجربه می کند.

بنابراین شخص نشسته در فضاپیمای سریع السیر نسبت به شخصی که در زمین نشسته است، نزدیک به 1000 برابر جوانتر مانده است و گذشت زمان کمتری را سپری نموده است.

آلبرت اینیشتین برای اینکه فرمول خود را قابل فهم تر بکند، از مثالی تحت عنوان ساعت فوتونی (Photon Clock) استفاده کرد. قبل از توضیح بیشتر درمورد ساعت فوتونی، به تصویر زیر توجه فرمایید:(11)







ساعت فوتونی ساعتی است که از دو سطح آینه ای تشکیل شده است. طرز کار این ساعت این گونه است که هنگامی که یک ذره ی نور (فوتون) از سطح آینه ی اول به سطح آینه ی دوم برخورد کرده و دوباره به طرف آینه ی اول باز می گردد، این رفت و برگشت زمانی معادل 1 ثانیه را نشان می دهد. هنگامی که این ساعت (ساعت فوتونی) بی حرکت باشد (برای مثال در دست مردی نشسته برروی کره ی زمین)، ساعت فوتونی خیلی معمولی و مطابق توضیح داده شده، ثانیه ها را ثبت می کند (که ما این حالت را در شکل بالا با فلش سبز نشان داده ایم). اما هنگامی که ساعت فوتونی در یک فضاپیمای باسرعت بسیار بسیار بالا کار گذاشته شود، ذره ی نور یا (فوتونی) که درسطح آینه ی اول حرکت می کند و به سمت آینه ی دوم می رود باید مسافت بسیار بسیار طولانی را طی کند تا به سطح آینه ی مقابل برسد و بازهم باید مسافت بسیار بسیار طولانی را طی کند تا مجدداً از آینه ی دوم به سمت آینه ی اول برگردد (ما این حالت را در شکل فوق با فلش قرمز نشان داده ایم). در واقع در فضاپیما، ذره ی نور یا فوتون به محض اینکه از آینه ی اول جدا می شود تا به آینه ی دوم برسد، به جای اینکه همچون ساعت فوتونی روی زمین مسیر مستقیمی را تا آینه ی مقابل خود طی کند، مجبور می گردد تا مسیر بسیار طولانی تری را در فضا بپیماید تا به آینه ی روبرویش برسد؛ چرا که فضاپیمایی که حامل ساعت فوتونی مذکور است، در طی همان مدت بسیار کوتاه، هزاران کیلومتر در فضا طی مسیر کرده است و دیگر در سرجای اولش نیست. بنابراین ذره ی نور یا فوتون نیز مجبور است برای برخورد به آینه ی سطح مقابل، پا به پای فضاپیما در فضا طی مسیر کند تا به آینه ی سطح مقابل خود برسد. این مسئله سبب می شود تا فوتونی که به وسیله ی رفت و برگشت آن، ساعت فوتونی زمان را به ما نشان می دهد، دیرتر به سر جای اول خود برگردد و ثانیه ها را کندتر نشان دهد.

در واقع در فضاپیما، فوتون ساعت فوتونی برای نشان دادن سپری شدن زمان، مجبور به طی کردن مسیرهای بسیار طولانی است و به همین دلیل زمان را به ما کندتر نشان می دهد.

توجه : اینیشتین از مثال ساعت فوتونی برای قابل فهم تر کردن زمان نسبیتی استفاده کرد. اما این مسئله بدین معنا نیست که لزوماً دلیل کند گذشتن زمان در سرعت های بالا به دلیل اتفاقی است که برای ساعت فوتونی پدید می آید، بلکه کند گذشتن زمان در سرعت های بالا، احتمالاً مکانیسم های پیچیده تری دارد. اما به هرحال هرچه هست، زمان نسبیتی یک واقعیت علمی در فیزیک است که در آزمایش های تجربی نیز به اثبات رسیده است. ***
شنبه 89 شهریور 6 , ساعت 11:57 عصر

<!-- /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-parent:""; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:72.0pt 90.0pt 72.0pt 90.0pt;} div.Section1 {page:Section1;} -->

نقش مصدق در کودتای 28 مرداد!


در بررسی نقش مصدق در کودتای 28 مرداد می‌توان به دو گونه از رفتارها و ویژگی‌های وی اشاره نمود. گونه اول، رفتارها و ویژگی‌هایی است که ماهیت آن واضح بوده و ناشی از ضعف‌های ایدئولوژیک و یا خطاهای تاکتیکی است که در سیری عادی و طبیعی نمود یافتند. اما گونه‌ای دیگر از رفتارهای مصدق بسیار عجیب و معماگونه می‌باشند. «باید اعتراف نمود که حوادثی که در فاصله 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1331 اتفاق افتاد، آنچنان پیچیده بود و توطئه‌ها آنچنان با دقت طرح‌ریزی شده بود که حتی اکثر کسانی که در متن مبارزات بودند، از ماهیت توطئه آگاه نشدند. در این نوشتار هر دو گونه فوق‌الذکر و رفتارهای جبهه ملی اول و در رأس آن مصدق را که زمینه‌های کودتای 28 مرداد را فراهم نمودند را بررسی می‌نماییم.

 

«واقعا چنانچه به مصدق خوشبین نبودم و سوابق وی را نمی‌دانستم، هیچ دلیلی وجود نداشت که بتوانم ثابت کنم که وی مخالف انجام کودتای 28 مرداد نبوده است»(1)

 

محمدرضا پهلوی کودتای 28 مرداد 1332 یکی از اسرار‌آمیزترین نقاط تاریخ معاصر ایران می‌باشد. از همین روی در مقالات و تحلیل‌های ارائه شده در خصوص این کودتا هیچ‌گاه اتحاد نظری وجود نداشته و همواره شاهد ذکر عوامل متفاوتی به عنوان عامل اصلی این کودتای ننگین بوده‌ایم. پرواضح است که آنچه این واقعه را به معنایی حل نشده تبدیل نموده سیاست‌های مکارانه و پشت پرده آمریکا و انگلیس می‌باشد. ما مهمترین مصداق این معما را در ظاهر باید در درون کشور و در رفتارهای عجیب دکتر مصدق جستجو نمود. آری متأسفانه به علت اینکه در سال‌های پس از کودتا و بواسطه فشارهای عواملی که بررسی آنها در این مجال نمی‌گنجد، تاریخ معاصر ایران عمدتا به قلم به اصطلاح روشنفکران نگاشته شده است، از همین روی آنان از مصدق که نقاط ضعف اساسی وی را در مقاله «بازشناسی چهره واقعی دکتر مصدق» مفصلا شرح دادیم ، مبتنی بر نقص ساخته، از وی به عنوان اسطوره تاریخ ایران یاد کردند و بگونه‌ای جلوه دادند که وی کمترین نقش در شکست دولت خود نداشته است.

 

متأسفانه پس از انقلاب نیز صدای افرادی چون شهید دکتر آیت‌ در پرده‌افکنی از برخی انحرافات در تاریخ نگاری ، بجای نرسید و سخنرانی‌های قاطع امام (ره) در افشای چهره واقعی ملیون و حتی «خارج از اسلام» خود .. . مصدق از جانب دوست و دشمن بایکوت شد. طبیعی است که استعمارگران برای نفوذ خود در کشورهای هدف، نیاز به ضعف مفرط دولت‌ها و جدایی آنها از مردم دارند. متأسفانه عملکرد دولت مصدق و همچنین ضعف‌های بنیادین جبهه ملی ، این نیاز آمریکا و انگلیس را تأمین نمود و باعث شد که این دو کشور با کمترین هزینه ممکن دولت جدا شده از مردم مصدق را سرنگون سازد.

 

اختلافات شدید در درون جبهه ملی ، قدرت‌گیری‌ تدریجی چپ ـ که بواسطه تساهل‌های افراطی مصدق بوجود آمد بود ، نداشتن ایدئولوژی مشخص، خود محوری و خود رأیی مصدق ـ که باعث جدایی یاران صمیمی وی از او شد ـ عدم ایستادگی دولت مصدق در برابر بسیاری از زیاده خواهی‌های آمریکا و انگلیس و در نهایت از دست دادن حمایت آیت‌الله کاشانی از جانب مصدق، مجموعا به بریتانیا امکان داد تا با ترساندن آمریکا از خطر توده‌ای ها و شاید هم تحمیق آمریکا و بزرگنمایی خطر چب‌ها، توافق این کشور را که به دنبال نفت ایران نیز بود، جهت برانداختن حکومت مصدق جلب کند.

 

 

 

در بررسی نقش مصدق در کودتای 28 مرداد می‌توان به دو گونه از رفتارها ، اقدامات و ویژگی‌های وی اشاره نمود. گونه اول، رفتارها و ویژگی‌هایی است که ماهیت آن واضح بوده و ناشی از ضعف‌های ایدئولوژیک و یا خطاهای تاکتیکی است که در سیری عادی و طبیعی نمود یافتند. اما گونه‌ای دیگر از رفتارهای مصدق بسیار عجیب و معماگونه می‌باشند که متأسفانه علامت سؤال بزرگی را بر پیشانی مصدق حک نمود. «باید اعتراف نمود که حوادثی که در فاصله 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1331 اتفاق افتاد، آنچنان پیچیده بود و توطئه‌ها آنچنان با دقت طرح‌ریزی شده بود که حتی اکثر کسانی که در متن مبارزات بودند، از ماهیت توطئه آگاه شدند. در این نوشتار هر دو گونه فوق‌الذکر و رفتارهای جبهه ملی ول و در رأس آن مصدق را که زمینه‌های کودتای 28 مرداد را فراهم نمودند را بررسی می‌نماییم.

 

الف؛ ضعف‌های درونی جبهه ملی، دولت و شخص مصدق 1ـ ضعف ایدئولوژیک جبهه ملی و دولت طبیعی است که حیات هر سازمان سیاسی ، نیازمند یک ایدئولوژی مشخص و ثابت است تا موجب شود ، اعضا ، همواره به آن سازمان وفادار باشند. نبود ایدئولوژی ثابت ممکن است موجب گردد تا اعضای سازمان برای پر کردن این خلاء برخی از الگوهای رفتاری و یا تفکر یک فرد را به ایدئولوژی تبدیل کنند و با تعصب و به صورت چشم بسته به آن وفادار بمانند. جبهه ملی از این آسیب بدور نماند. دکتر سنجابی پس از اینکه مصدق از یکسری انتقادات جدی وی ناراحت می‌شود به مصدق می‌‌گوید «شما هر کاری بکنید ، ما پشتیبان شما هستیم؟!»(3) نبود ایدئولوژی مشخص در نزد جبهه ملی و در نتیجه دولت بر آمده از آن دردی بود که خود ملیون به آن اذعان دارند. مصدق می‌گوید : هر چه در طول زندگی‌ام گفته‌ام، برنامه من است» (4) خلیل مکی از فعالان نهضت ملی عقیده داشت که با ایدئولوژی مناسب و رهبری صحیح کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی قابل پیشگیری بود. (5)

 

2ـ اشتباهات نخست وزیر «مصدق با خنده گفت: آقا !‌ تمام حکومت‌ها از ماده پنج حکومت نظامی علیه مخالفین خود استفاده نموده‌اند،‌من هم می‌خواهم استفاده کنم. من [مکی] به محض شنیدن این جمله، دو دستی محکم بر سر خود کوفتم و گفتم‌ ای خاک بر سر من که همیشه تصور می‌کردم دکتر از ماده پنج حکومت نظامی که همواره خودش می‌گفت «قانون حکومت نظامی بر خلاف تمام قوانین دموکراسی و قوانین اساسی است و همیشه در دوران نمایندگی ، با آن مخالف بود ، استفاده نخواهد کرد!‌ ... به قدری محکم بر سر زدم که دکتر مصدق خیلی ناراحت شد. (6) اشتباهات متعدد سران جبهه ملی و در رأس آنان مصدق دولت ملی را روز به روز ضعیف‌تر نمود. ریچارد کاتم نویسنده کتاب «ناسیونالیسم در ایران» معتقد است که علل شکست جبهه ملی ، در گرایشات غیر عقلانی آن نهفته است . او مصدق را همانند «طرفداران کم سواد نهضت» می‌‌داند که «اسیر فتنه‌های غیر عقلانی بودند» (7) ضعف‌های فامیل بازی، خود رأیی، پشت نمودن به روحانیت، بی‌توجهی به مردم را از دست دادن دوستانی چون مکی‌، حائری‌زاده و آیت‌الله کاشانی و موارد متعدد دیگر اگر در رهبر یک نهضت جمع شوند، سقوط آن نهضت خوشبینانه‌ترین سرنوشت قابل پیش‌بینی برای نهضت است! (8)

 

3ـ اختلافات درونی جبهه ملی تنوع گسترده فکری اعضا از سویی و نبود ایدئولوژی مشخص در دولت مصدق باعث بروز اختلافات درونی شدید در درون دولت و جبهه ملی شد و زمینه را برای جدایی بسیاری از یاران مصدق از وی که از محکم‌ترین پشتوانه‌های وی به شمار می‌آمدند. را فراهم نمود.

 

4ـ پشت نمودن به آیت‌الله کاشانی آیت‌الله کاشانی در حساس‌ترین و بحرانی‌ترین شرایط تکیه‌گاه مصدق بود ایشان بواسطه تعامل مستقیم و با مردم و بهره‌مندی از پشتیبانی محکم آنان از عوامل اصلی پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت و همچنین عامل اصلی بازگرداندن مصدق به نخست وزیری در غائله 30 تیر بودند. اما کم کم ورق برگشت و مصدق راه خود را نه تنها از اسلام که از مصلحت ایران جدا ساخت. وی که طعم قدرت را چشیده بود. لایحه افزایش اختیارات خود را به مجلس تقدیم ـ تحمیل ـ کرد او به آمریکا و انگلیس همواره چراغ سبز نشان می‌داد. نوع انتصابات وی زبانزد خاص و عام بود و همین عوامل باعث جدایی آیت‌الله کاشانی از مصدق گشت و مصدق مهم‌ترین تکیه‌گاه خود در بحران‌ها را از دست داد. این جدایی به معنای جدایی مردم از وی بود . مقابله‌ای طبیعی است که برای کشورهای چون آمریکا و انگلیس سرنگونی مشخص که نه پشتوانه‌ای مردمی دارد و نه از پشتوانه یاران قدیمی خود سود می‌برد با صرف تنها چند هزار دلار امکان پذیر است.

 

ب ) سؤال‌های بدون پاسخ در جریان غائله سی تیر حکومت پهلوی در اوج قدرت خود قرار داشت و ارتش در اخ تیار سفاکی به نام قوام بود که هر صدایی را در گلو با گلوله خفه می‌نمود ولی تمام اینها که البته پشتوانه استعمار را نیز ، خود داشتند در برابر خودت ملت و پشتوانه‌های نهضت ملی به زانو در آمدند. یک سال گذشت، تنها یکسال! « در 28 مرداد شاه در نهایت ضعف خود به سر می‌برد و به مخفیگاه خود فرار کرده بود. ارتش و قوای انتظامی در اختیار حکومت دکتر مصدق بود و دکتر مصدق به عنوان نخست وزیر بر سرکار بود،‌چه شد که سپهبد زاهدی که سر او به جایزه گذاشته شده بود و مرتبا از ترس جان به صورت مخفی زندگی می‌کرد، با چند ارابه تانک و آنطور که می‌گویند به کمک عده‌ای از اراذل و اوباش و روسپی، توانست حکومت ملی را با آن همه اختیارات و امکانات نظامی و غیرنظامی سرنگون سازد؟!. بررسی برخی از رفتارهای مصدق نه تنها پاسخی به این معمای حل نشده نمی‌دهد بلکه تنها به پیچیده شدن پازل کمک می‌کند: 1ـ اولیه قطعه این پازل را نوع برخورد مصدق با قوام السلطنه می‌سازد با پیروزی قیام 30 تیر، خواست ملت این بودکه مسببین جنایات ددمنشانه 30 تیر، مجازات شوند. مجلس قوام را عامل کشتار مردم بی‌گناه شناخت و اموال وی را مصادره نمود. و ده‌ها هزار نفر از مردم تهران نیز در تظاهراتی خواستار محاکمه وی شدند. اما مصدق در اقدامی سؤال برانگیز، قوام را تحت عنایات و الطاف خود قرار داد و دکتر فاطمی را مأمور حمایت از وی نمود. او همچنین به دستگاه دادگستری اجازه پیگیری جنایات وی را نداد! 2ـ مصدق نه تنها جنایتکاران و کسانی که به وی خیانت کرده بودند را مجازات ننمود بلکه به آنان پست و مقام نیز عطا کرد. سرلشکر وثوق مشاور نظامی قوام و فرمانده کل ژاندارمری و عامل جنایت 30 تیر از سوی مصدق به معاونت وزارت دفاع ملی منصوب شد! رفتارهای مصدق، مخصوصا در روزهای متصل به کودتا به گونه‌ای بوده است که اساسا اجرای کودتا را عملی می‌ساخت.(10) 3ـ در این میان عجیب‌ترین رفتار مصدق که خوشبختانه یا متأسفانه قضاوت را در مورد وی راحتتر می‌سازد انتصاب سرتیپ دفتری به ریاست شهربانی است. دفتری برادر داماد مصدق بود. وی از جانب رزم آرا معدوم به ریاست شهربانی کل شکور منصوب شد و به تعقیب نیروهای جبهه ملی و هواداران مصدق پرداخت. اما مصدق دفتری با به ریاست گارد مسلح گمرک منصوب می‌کند. رفتار دفتری کاملا قابل پیش‌بینی است وی با خیانت به مصدق در 25 مرداد 1332 یعنی سه روز قبل از کودتای اصلی در نیم‌چه کودتایی که علیه دولت رخ داد شرکت می‌کند. بالافاصله اسناد خیانت دفتری رو می‌شود. این اسناد به مصدق ارائه می‌شود. همگان منتظر مجازاتی سخت برای دفتری بودند اما ... مشکوک‌ترین اقدام مصدق در تمام سال‌های حیات سیاسی مصدق در 27 مرداد 1332 صورت می‌گیرد. مصدق که گویی اصلا سندی را ندیده است تنها یک روز قبل از کودتا دفتری را به ریاست شهربانی منصوب می‌کند و هم او در اولین روز کاری خود از عوامل اصلی کودتا می‌گردد!! فرزند مصدق در این رابطه می‌نویسد:«سرتیپ دفتری، در کودتای 25 و 28 مرداد با سرلشکر زاهدی و دیگر کودتاچیان ارتباط و همکاری داشت» (11) روح‌الله حسینیان در همین رابطه می‌نویسد: «ناشنوای یمصدق نسبت به اندرزهای حکیمانه کاشانی و دوستانش ، به جایی رسید که عده‌ای نصب سرتیپ دفتری ... به عنوان رییس کل شهربانی را دلیل بر این می‌گیرند که کودتا با همکاری مصدق صورت گرفته است» (12)

 

4ـ نامه کاشانی در 27 مرداد طبیعتا این توطئه‌ها از چشمان آیت‌الله کاشانی محقق نماند! ایشان در نامه‌ای به مصدق که سر به گفته شهید حسن آیت «شاید مهم‌ترین سند تاریخ معاصر باشد»، به نظر خود در خصوص توافق ضمنی مصدق با عوامل کودتا اشاره می‌کند: «..... بر من مسلم است که می‌خواهید مانند سی‌ام تیر کذایی، یک بار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید ... زاهدی را که من با زحمت تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم، با لطائف الحیل خارج کردید و حال همانوطر که واضح بوده، در صدد به اصطلاح کودتاست ... این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه بدی‌های خصوصی‌تان نسبت به خودم، از وقوع حتمی یک کودتا بوسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست، آگاه کردم (13) مصدق با بی‌اعتنایی محض به این نامه پاسخی می‌دهد که آن هم به عنوان سندی در تاریخ باقی خواهد ماند! 27 مرداد مرقوم حضرت آقای بوسیله آقای حسن آقای سالمی زیارت شد. این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق معلوم نیست که این «پشتیبانی ملت ایران» چه شد؟ بر سر ملتی که قیام 30 تیر را به راه انداختند به آورده شد؟ چه بر سر 155 هزار نفری آمد که در رفراندوم درخاستی مصدق شرکت کردند.

 

5ـ بی‌خبر نگه داشتن مردم درست است که سیاست ‌های غلط مصدق محبوبیت وی را در نزد مردم به شدت کاهش داد اما باید علت مهمتری را برای عدم مقابله مردم با کودتا جستجو نمود: بی‌خبر نگه داشتن مردم. مردم حتی با حضوری کمرنگ براحتی می‌توانستند از کودتا جلوگیری کنند و در مقابل اراذل و روسپیان بایستند. اما حکومت مصدق مردم را تا آخرین لحظه از وقوع کودتا بی‌اطلاع گذاشت چه برسد به اینکه از آنان یاری طلبد. مصدق پس از وقوع کودتا می‌گوید: دیگر از من کاری ساخته نیست!! ‌به امید اینکه روزی سینه چاکان مصدق و اندیشه‌های وی به این معماها پاسخ دهند.

 

 

 

پی‌نوشت‌ها: 1‌ـ محمدرضا پهلوی ، مأموریت برای وطنم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ص 48

 

2ـ حسن آیت ، ص 66

 

3ـ خاطرات سیاسی کریم سنجابی، ص 150

 

4ـ‌کی استوان، سیاست موازنه منفی، ص 86

 

5ـ ر. ک مجله نبرد زندگی ، ش 10، ص 40-27

 

6ـ حسین مکی ، سال‌های نهضت ملی ، ج 7 ، ص 152

 

7ـ ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ص 359

 

8ـ رجوع کنید به «بازشناسی چهره دکتر مصدق» در همین پایگاه

 

9ـ حسن آیت، همان ص 67

 

10ـ ر.ک احمدعلی زارعشاهی ، علل تشکیل و انحلال جبهه ملی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 89 11ـ غلامحسین مصدق، در کنار پدرم مصدق ، ص 160

 

12ـ روح‌الله حسینیان، 20 سال تکاپوی ... شیعی در ایران ، ص 192

 

13ـ جهت مطالعه متن کامل نامه ر.ک حسن آیت ص 84


 

 


شنبه 89 شهریور 6 , ساعت 11:57 عصر

<!-- /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-parent:""; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:72.0pt 90.0pt 72.0pt 90.0pt;} div.Section1 {page:Section1;} -->

مسابقه مردان آهنین خواص

 

مجری: آقای داور امتیاز کروبی چقدره؟

داور: متاسفانه ایشون امتیازی نمی گیرن، باید هر 4 آیتم رو پشت سر بذارن. ایشون مشخصه که رو آیتمها کار نکرده و از خودش ضعف نشون میداد. ایشون باید منتظر مراحل بعدی باشن. ایشون در وزنه 300میلیونی کم آوردن و باید هر4 مرحله رو پشت سر میذاشتن.

 

 

با سلام. با سری جدید برنامه مردان آهنین در خدمت شما هستیم. بهتره شما فرض کنید الان مردان آهنین مورد نظر ما در همان فضا و حال و هوای برنامه اصلی مردان آهنین به سر می برند و مرشد برنامه اول یک شعر حماسی میخونه و بعد ورزشکارا با همون لباسها میان و..

 

 حالا به سراغ برنامه خودمون میریم:

ابتدا ساسی مانکن به عنوان مرشد پشت میکروفون میره و چند شعر رپ در وصف یاران امام!!! می خونه و میره پی کارش.

مجری: سری جدید برنامه مردان آهنین. تشکر از نوای گرم مرشد عزیز. در محیط با صفای منطقه جماران و در یکی از چندین ویلاباغ یکی از خواص عزیز مسابقات رو برگزار می کنیم. شرکت کنندگان از گروهها و احزاب سیاسی مختلف می باشند. در این برنامه قصد داریم مقاوم ترین فرد و مستحکم ترین مواضع مردان سیاست در خط امام و انقلاب را بررسی کنیم و هرکسی بیشترین امتیاز رو بیاره، قهرمان میشه و هرکس هم باخت از دایره نظام و انقلاب خارج میشه و مجبوریم باهاش خداحافظی کنیم. حالا به سراغ داور بین المللی میریم و از توضیحاتش در مورد نکات فنی می پرسیم

 

 داور:  این آیتم ها بر اساس فرمایشات و انتظارات امام خمینی از انقلابیون- خواص- روحانیون و.. طراحی شده، این آیتم ها بسیار سخت و در حد جهانی طراحی شده و قهرمانان این دوره میتونن امیدوار باشن که از سربازان امام زمان قرار خواهند گرفت.

( پخش آهنگ)

 

مجری: نفر اول آقای مهدی کروبی می باشد. آیتم اول ما میزان مقاومت یاران امام در برابر دریافت پول می باشد. چهار وزنه 100 میلیون تومانی- 200 میلیون تومانی- 250میلیون و 300میلیونی داریم که شرکت کنندگان باید در مقابل عدم دریافت هر 4 مبلغ مقاومت کنن. آقای کروبی با سوت داور شروع می کنیم.

 

 

 

 ولی آقای کروبی سوت نزده رفت سراغ آیتمها. آیتم اول رو مقاومت می کنه- آیتم دوم رو کمی شل می زنه- آیتم سوم را به سختی پشت سر میذاره و بالاخره آیتم چهارم رو دریافت می کنه و سوت پایان داور( البته آقای کروبی در طول مسابقه مرتبا از داور میپرسید من چقدر وقت دارم؟).

 

مجری: آقای داور امتیاز کروبی چقدره؟

داور: متاسفانه ایشون امتیازی نمی گیرن، باید هر 4 آیتم رو پشت سر بذارن. ایشون مشخصه که رو آیتمها کار نکرده و از خودش ضعف نشون میداد. ایشون باید منتظر مراحل بعدی باشن. ایشون در وزنه 300میلیونی کم آوردن و باید هر4 مرحله رو پشت سر میذاشتن.

 

مجری: آقای داور، برای موفق شدن در این مرحله چه تمرینهایی نیاز داریم؟ به چه فاکتوهایی باید توجه کرد؟

داور: ورزشکارن ما باید از ایمان محکم- تقوای قوی و از همه مهمتر ساده زیست باشن. غذاهای چرب و نرم نخورن. ضمنا سعی کنن هر روز مقداری از صحیفه نور رو بخونن برای تقویت عضلات قلب و دل. آقای کروبی متاسفانه از این فاکتورها برخوردار نبود.

 

مجری: آقای کروبی می بینم که خسته اید. ما از شما انتظار داشتیم در این مسابقه بهتر ظاهر می شدید. چرا اینطوری شد؟آسیب که ندیدید؟

کروبی( نفس نفس زنان و در حالی که دهنش کف کرده): من یه نامه از امام دارم که قراره همه جا نشونش بدم. من ننجونم هر صبح بهم کله پاچه می داد. در بنیاد شهید هم روی مسائل قدرتی خیلی کار کرده بودم در زمان جوانی و حتی تونستم چند تا جانباز و زن شهید رو با قدرت ضرب وشتم کنم. ولی الان این احمدی نژاد ما رو صاف کرده و...( قطع موقت نفس شیخ). خئشبختانه انقلاب آسیب زیادی دید ولی من نه. من این وزنه ها رو بین نیازمندان سیاسی توزیع می کردم و..( کف کردن دهان و قطع نفس به مدت بیشتری)

 

مجری: آقای دکتر به داد کروبی برسید.

دکتر: متاسفان ایشون از ناحیه روحی دچار ضعفهایی بوده و در دل و قلب ایشون لکه هایی سیاه مشاهده شده که نشون دهنده انحراف  از خط امام می باشد. همچنین مغز ایشون تاب برداشته و دستشون بر اثر سیلی زدن به همسران شهداء به شد تضعیف شده و شاید نتونه مراحل بعد رو ادامه بده.

 

 

مجری: نفر بعد سیدمحمد خاتمی و احمدی نژاد می باشد. در این مرحله ورزشکاران ما در حالی که وزنه ای به نام « استقلال و ایستادگی ملی» رو در دست دارن وارد یک تونل وحشت میشن که در آن چند صحنه از قدرت نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی- سخنرانیهای تهدیدآمیز مقامات اسراییل و آمریکا- توهین به سابقه تمدنی ایران- تهدید به حمله به ایران- تهدید ایران به عقب نشینی پخش میشه و ورزشکاران  باید بتونن مسیر مسابقه رو یکبار طی کنن و بعد برگردن. هر جا وزنه رو گذاشتن زمین، از دور مسابقه خارج میشن. باید در طول کل مسیر این وزنه ها رو در دست داشته باشن. با سوت داور شروع می کنیم:

 

شروع میشه و میبینم احمدی نژاد با چه سرعتی وارد میشه و به آخر مسیر نزدیک میشه و الان در حال برگشته. برای ما خنده ها و لبخندهای ایشون جای تعجب داره. انگار نه انگار دارن وزنه سنگینی رو حمل می کنن و ایشون تونستن یک رکورد خوب رو به جا بذارن در طی این مسیر.

 

حالا نوبت محمد خاتمی است. خاتمی با احتیاط وزنه رو جلو میبره و گهگاهی لنگ میزنه. ایشون وارد تونل میشه ولی در ابتدای مسیر ایستاده و داره میلرزه. نمیدونم چرا داره با مونیتور پخش صحنه ها صحبت میکنه. چر ا دارید التماس میکیند آقای خاتمی؟ اینا فیلمه که، واقعی نیست. لطفا دامه بدید. متاسفانه به صحنه تهدید هسته ای که میرسیم ایشون وزنه رو میندازه و فرار میکنه.

 

مجری: آقای خاتمی کجا میرید، اینکه فیلمه.

خاتمی: برای شما فیلمه. شما می فهمید فیلمه، آمریکاییه که نمی فهمه.

داور: متاسفانه آقای خاتمی هیچ امتیازی نمیگیره. آقای احمدی نژاد رکورد جالبی رو برجای گذاشتن و الان در صدر جدوله.

مجری: آقای خاتمی چرا کم آوردید؟

خاتمی: من به این آیتم اعتراض دارم. شما دارید با این رفتارهای نسنجیده  وغیر دموکراتیکتون ما رو منزوی می کنید و تنش زایی می کنید. ندیدید چطوری ما رو تهدید می کرد؟ به هر حال به هر قیمتی نباید این وزنه های سنگین رو حمل کرد. اگه به من امیتاز ندید میدم بندازنتنون بیرون. چند نفرید مگه شما؟

احمدی نژاد: واله من قبلا رو این آیتم کار کرده بودم. در ضمن فیلم مسابقات قبلی و سخنان امام خمینی و رهبر انقلاب را چند بار آنالیز کردم تا رمز موفقیت رو پیدا کنم. الان هم آماده مراحل بعد هستم. در ضمن انشاله قراره مسابقات جهانی که امسال در سازمان ملل و دانشگاه کلمبیا انجام میشه شرکت کنم. ما باید بتونیم وزنه های سنگینتر رو حمل کنیم.

 

مجری: آقای داور، نظرتون در مورد این مرحله چه بود؟

داور: متاسفانه آقای خاتمی به علت ترس ذاتی از غرب، فیلمها رو جدی فرض کرد و همین امر باعث شد که مسابقه رو در ابتدای کار رها کند. ایشون دارای قلب ضعیف- روحیه سازشکارانه بوده و متاسفانه به هیچ وجه روی تجربه های موفق قهرمانان قبلی ما کار نکرده.

مجری: نفر بعد جناب موسوی. ایشون با آیتم «حمل صحیفه امام» که در سطح جهانی است، وارد مسابقه میشن. باید بتونن صحیفه رو در طی مسیر انقلاب تا آزادی حمل کنن. با سوت داور شروع کنید. سسسسسسسسسسسسسسسوووووووووووووتتتتتت

 

میرحسین موسوی با دستان لرزان و فریادزنان شروع میکنه. از همون ابتدا دارن احساس سنگینی می کنن. ایشون هنوز به ایستگاه اول نرسیده، صدای فریادها و تشویقهای بهزاد نبوی- مهدی هاشمی- فائزه هاشمی- عفت مرعشی- ام الکوکب رهنورد و...به گوش میرسه: « موسوی  موسوی»- « اگه تقلب نشه  کروبی اول میشه». در اینجا موسوی صحیفه رو میندازه و داور سوت پایان رو میزنه.

داور: متاسفانه ایشون حتی به ایستگاه خط امام نرسیدن. ایشون به خاطر کهولت سن و ضعف اعصاب نتونستن ادامه بدن. روحیه انقلابی گری ایشون بسیار ضعیف شده نسبت به دوره های اول برگزاری این مسابقه و ایشون دیگه توان ادامه و حتی شرکت در این مسابقات رو نداره.

مجری: آقای موسوی، چرا ادامه ندادید؟

موسوی:  چیزه من یه آدم انقلابی هستم. من نخست وزیر امام بودم. زمان امام چیز بودم .این چیزای شما خیلی چیزن. شما مرو چیز خور کردید؟ طبق اخبار رسیده از داور مسابقه بنده به طور قطع و با اختلاف بسیار بالا قهرمان شدم و بهم تبریک بگید. بنده قهرمان قویترین مردان هستم و اگه نشم تقلب شده و میریزیم تو خیابون.

عفت مرعشی: مردم بریزید تو خیابون. فائزه جون و مهدی جون برید هرچه پول توجیبی و تو قلکاتون دارید بیارید بدیم برای خرج مراسم «خیابون ریزی» و «عزابندون».

ام الکولک رهنورد: بنده خودم لر هستم و موسوی ترک. داماد لرها هیچ وقت وزنه رو نمیندازه فرار کنه. وزنه آقای موسوی از همه وزنه ها سنگین تر بوده و باید اجازه میدادید ایشون این وزنه رو سبک تر میکرد و قسمتای سنگینشو حذف میکرد.

کروبی: به من احتمالا تجاوز شده و شاید هم میخان تجاوز کنن. به هرحال یادم نیست بهم تجاوز شده یا قراره بشه. منو سوزوندن و خاکسترم رو پاشیدن توی رودخونه و الان اینجا آوردن با شکنجه که بیام مسابقه.

چند تن از قویترن مردان در چند ثانیه جو مسابقه رو آروم میکنن و «اراذل و اوباش و تماشاگرنامهای سیاسی»  رو از محل برگزاری خارج می کنن.

آیتم آخر، «آیتم مواضع چند پهلو» می باشد. شرکت کنندگان هرچه تعداد پهلوی مواضعشون بیشتر باشه موفقترن. به خاطر مسائل امنیتی، نمیتونیم اسم شرکت کنندگان رو که یکیشون از مجلس اومده، یکیشون سابقه جنگ داره و چندتاش روحانین رو بگیم. شرکت کنندگان چند تا صحنه از سخنان امام و رهبری رو براشون پخش می کنیم و اونا باید  سریع موضعگیری کنن و پهلوها رو زیاد کنن.

 

با سوت داور شروع میشه: در اینجا شعار تماشاگران واقعی رو میشنویم: خواص بی بصیرت   مایه ننگ ملت- اشراف بی شرافت    خجالت خجالت-  نصر من الله و فتح قریب    مرگ بر این خواص مردم فریب-  ای عقده های قدرت از ظلمتان به تنگیم     ماهمه اهل جنگیم  بجنگ تا بجنگیم- .....    ..... بصیرت بصیرت.

بله هرچه جلوتر میریم بر هیجان مسابقه و چند پهلو شدن مواضع افزوده میشه، واقعا سخته انتخاب کردن بین این همه خواص آماده و چند پهلو. سوت پایان

داور: ورزشکاران این مرحله مشخصه که خیلی رو این آیتم کار کردن. رکورد خوبی به جای گذشتن. رکورد قبلی مربوط به «ابوموسی اشعری» بود رو شکستن و این مایه افتخارشونه. برای موفقیت در این آیتم و تقویت عضلات باید هر روز تمرینات سنگینی همچون « یکی به نعل یکی به میخ»- « چند تا به نعل یکی به میخ» رو انجام داد- همچنین داشتن منافع و داراییهای فراوان بر قدرت مواضع چندپهلوی شما می افزاید. ضمنا سعی کنید این تمریناتو خانوادگی انجام بدید. همچنین ورزشکاران ما باید یاد بگیرند در مواقعی که فضا غبارآلوده، مواضع مبهم بگیرن و صبر کنن غبار بخوابه و بعد ببینن نون به چه نرخیه!!.

داور: آقایون این گروه، رمز موفقیت شما چی بود:

...، ...، ...، ...، و...: ما هروقت امام موضع جدی می گرفت، به خاطر علاقه شدید به ایشون یا سکوت می کردیم یا اعتراض. از بس دوستش داشتیم هیچ وقت باش موافقت نمی کردیم—من اعتقاد دارم همیشه در یک نزاع سیاسی هر دو طرف مقصرن و برای تعیین میزان تقصیر هر طرف، من دستگاه «تقصیر سنج»رو ساختم. نزاعهای بعد از انتخابات چیز خاصی نبود-

 

 

 


شنبه 89 شهریور 6 , ساعت 11:57 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم

در عصر حاضر که طبق گفته ی بسیاری از علما دوره ی آخرالزمان می باشد، پلیدی و تزویر سرتاسر گیتی را فرا گرفته است؛ به نحوی که اعمال نادرست به جای اعمال درست تشویق شده و زشتی به جای زیبایی، پسندیده تلقی می گردد. دشمنان اسلام که در طول تاریخ در مقابله با این دین مقدس و آسمانی می پرداخته اند، در عصر حاضر شدیدترین حملات را علیه این دین عزیز انجام می دهند. در این میان، مذهب بر حق شیعه نیز بیش از بقیه ی مذاهب اسلامی مورد هتک حرمت و توهین دشمنان اسلام و بالاخص دشمنان تشیع واقع شده است. دشمنان اسلام، این دین گرامی را دین جنگ، خشونت و خرافات معرفی می کنند و با ساختن فیلم ها و ارائه ی کاریکاتور ها و نقاشی های توهین آمیز و مقالات و کتب موهن، ساحت این دین مقدس و پیامبر گرامی مان را مورد هتک حرمت قرار می دهند. متاسفانه در سرزمین های اسلامی نیز پیروان تعدادی از مذاهب، خواسته یا ناخواسته به تحقق اهداف شوم استعمارگران و دشمنان اسلام یاری می رسانند و به جای مقابله ی جدی با همه ی دشمنان اسلام، به درگیری با سایر مذاهب اسلامی می پردازند. در این میان، مذهبی که بیش از بقیه مذاهب مورد توهین ها و جسارت های مسلمان نماها و جاهلان مقدس مآب و عالمان فاسد قرار می گیرد، مذهب شیعه ی جعفری است.

با توجه به تهمت هایی که دشمنان اسلام به اسلام ، و دشمنان تشیع به تشیع می زنند، ضرورت دفاع جدی، منطقی، همه جانبه و موثر مسلمانان شیعه از عقاید حقه ی خود، بیش از پیش احساس می شود.

به همین دلیل بر آن شدیم تا تعدادی از مهمترین حقایق علمی اسلام و تشیع را که منطبق بر دقیق ترین و منطقی ترین کشفیات علوم جدید است، در وبلاگ اسلام حقیقی قرار دهیم تا ضمن دفاع منطقی و عقلانی از عقاید اسلام و تشیع، گوشه ای از معارف عظیم این دین آسمانی و مذهب بر حق آن را به گوش جهانیان برسانیم. البته انجام این کار به معنای تغییر جهت وبلاگ اسلام حقیقی نیست، بلکه به دلیل شرایط کنونی جهان، به نظر می رسد که دفاع منطقی و علمی از اسلام و تشیع، و مقابله با شایعه پراکنی های دشمنان، یکی از مهم ترین ارکان زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی (عج) باشد. به همین دلیل از این به بعد در وبلاگ اسلام حقیقی، علاوه بر بررسی تحلیلی نشانه های ظهور، گوشه ای از معجزات علمی و منطقی قرآن، خدمت برادران و خواهران بزرگوار ارایه می شود و همین طور تلاش می گردد تا به نحوی منطقی و علمی پیرامون نظریاتی همچون نظریه ی تکامل که دشمنان اسلام از آن به عنوان حربه ای برای مقابله با تفکر مذهبی بهره می گیرند، بحث و نقد علمی انجام شود که البته مقالات جدید نیز تماماً با استفاده از منابع و مآخذ معتبر ارایه خواهند شد.

در ادامه ی این مقدمه، خدمت برادران و خواهران بزرگوار یادآور می شوم که در عصر حاضر، بین اسلام (و بخصوص تشیع) از یکسو، و استکبار جهانی (فراماسونری جهانی یا همان دجال آخرالزمان) از سوی دیگر، در چندین جبهه جنگ و درگیری وجود دارد. به نظر می رسد که در این میان، علاوه بر جبهه های نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، جبهه ی دیگری نیز با عنوان جبهه ی علمی وجود دارد که در آن استکبار جهانی، به نحوی کاملاً زیرکانه و با رنگ و لعاب نظریات علمی، کمر به تخریب اذهان جوانان مسلمان، بالاخص شیعه بسته است. متاسفانه این جبهه از سوی مسلمانان نادیده گرفته شده است و در حالی که هر روزه، استکبار جهانی (فراماسونری) در قالب تئوری های فریبنده ای چون نظریه ی تکامل و علومی همچون روانپزشکی و علوم اعصاب، سعی در ترویج تفکر ماتریالیستی دارد، این تئوری ها و این علوم وارداتی، بدون هیچ گونه نقد و مقاومتی، به خورد دانشمندان مسلمان و شیعه داده می شود؛ حال آنکه بسیاری از این نظریات و علوم وارداتی، دچار اشکالات علمی جدی و بنیانی شکننده هستند؛ به طوری که حتی در کشورهای غربی نیز نظریاتی همچون نظریه ی تکامل، توسط بررسی های علمی متعددی، زیر سوال رفته و دچار تناقضات جدی شده است (البته اگر عمری باقی باشد، در ماههای آینده بخشی از این شواهد زیر سوال برنده ی نظریه ی تکامل را خدمتتان ارائه خواهیم کرد). اما نکته ی عجیب اینکه در کشور اسلامی ما ایران، کتاب زیست شناسی پیش دانشگاهی به طور بسیار مفصل و جدی به شرح نظریه ی تکامل و ادعاهای طرفداران آن پرداخته است و عجیب تر اینکه نویسندگان محترم این کتاب، حتی زحمت به خود نداده اند تا شواهد علمی مستندی که علیه تکامل به دست آمده است را در این کتاب بگنجانند که این مسئله صلاحیت علمی نویسندگان این کتاب را نیز زیر سوال می برد (این شواهد به قدری قوی هستند که ادعاهای تکامل شناسان را به طور جدی با چالش مواجه می کنند که اگر فرصتی باشد، در زمان نه چندان دور، تعدادی از این شواهد مستند را ارائه خواهیم کرد).

با این اوصاف، به نظر می رسد که باز کردن جبهه ی جدیدی با عنوان جبهه ی علمی از سوی مسلمانان ضروری باشد. البته باز کردن این جبهه از سوی مسلمانان و بخصوص شیعیان، بسیار آسان و مقرون به صرفه است؛ چراکه حقایق علمی بیشمار و دقیقی در آیات قرآن و روایات اسلامی نهفته اند و این حقایق به قدری قوی و محکم هستند که هیچ دشمنی یارای مقابله با آن ها را نخواهد داشت و شکست دشمن در این جبهه به زودی زود محقق خواهد شد. ان شاء الله.

یکی دیگر از فوایدی که بررسی علمی حقایق قرآنی به همراه دارد، ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس در دانشمندان و مسلمانان شیعه است؛ چرا که در حال حاضر، دانشمندان مسلمان از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند؛ تا آنجا که حتی دانشمندان موفق مسلمان نیز تایید موفقیت خود را منوط به تایید بیگانگان می دادند و خود جرأت به ثمر رساندن نظریات و تئوریهای خود را آنچنان که باید و شاید ندارند. اگر دانشمندان مسلمان و شیعه به حقایق علمی که در آیات قرآن و روایات اسلامی بیان شده پی ببرند و بدانند که خداوند حکیم در قرآن کریم و پیامبر اعظم (ص) و ائمه ی اطهار (ع) در روایات، حقایق علمی بسیار دقیقی را در 1400 سال پیش بیان کرده اند که بخشی از این حقایق توسط علوم جدید به نحو بسیار دقیقی امروزه اثبات شده اند، دیگر از کمبود اعتماد به نفس رنج نخواهند برد و خواهند دانست که اگر با استفاده از راهنمائیهای قرآن و روایات به سمت کشفیات علمی گام بردارند، موفقیت قطعی آنها تضمین خواهد شد.

دانشمندان مسلمان و متعهد، اگر عظمت اسلام را باور داشته باشند، دیگر در مقابل دانشمندان بیگانه احساس کمبود اعتماد به نفس نخواهند کرد.

حال بعد از ذکر این مقدمه ی طولانی، به بررسی علمی یکی از مهم ترین عقاید شیعه که قرن ها از سوی دشمنان اسلام و تشیع مورد استهزاء و تمسخر قرار گرفته است، می پردازیم و آن را با کشفیات علوم جدید مقایسه می نماییم.





طول عمر و جوانی حضرت مهدی (عج):
واقعیتی
منطبق بر علم، نه افسانه.


یکی از مهمترین عقاید مسلمانان، عقیده به ظهور یک منجی از تبار رسول الله (ص) به نام مهدی (عج) در آخرالزمان است. در این میان، اختلافاتی بین عقیده ی شیعیان و اهل تسنن وجود دارد؛ یکی از مهمترین اختلافات این است که شیعیان معتقدند حضرت مهدی (عج) درسال 255 هجری قمری به دنیا آمده و به لطف و خواست خدا از نظرها پنهان گشته است و تا هنگامی که معیشت خدا اقتضا کند، در غیبت به سر خواهد برد.(1) مطابق این عقیده، حضرت عمر طولانی دارند و در هنگام ظهور، در سنین جوانی به سرمی برند. اما در مقابل، اهل سنت عقیده دارند که حضرت مهدی (عج) در آخرالزمان به دنیا خواهد آمد و رشد و پرورش خواهند یافت و حرکت جهانی خود را آغاز خواهند نمود.(2) در این میان اهل سنت به شدت با نظر شیعه درمورد طول عمر حضرت مهدی (عج) مخالفند و بیان می دارند که حضرت نمی توانند چنین عمر طولانی داشته باشند و در عین حال در هنگام ظهور ،جوان باشند.

البته غیر مسلمانان و دشمنان اسلام هم اصلاً دین اسلام را قبول ندارند که بخواهند مهدویت را بپذیرند. بنابراین دشمنان اسلام، اصل مهدویت را زیر سوال برده و بخصوص نظر شیعه را در رابطه با طول عمر و جوانی حضرت، افسانه و خیال می پندارند. اما آیا این اعتقاد شیعیان در رابطه با طول عمر حضرت مهدی (عج) و جوانی ایشان خیالات است؟

بعد از ذکر نظر گروههای مختلف اعتقادی پیرامون طول عمر و جوانی حضرت مهدی (عج)، اکنون به بررسی علمی اعتقادات شیعه پیرامون طول عمر و جوانی حضرت مهدی (عج) می پردازیم.

همان گونه که ذکر شد، شیعیان اعتقاد دارند که حضرت مهدی (عج) پس از ولادت در سال 255 هجری قمری، از نظرها پنهان شده و به خواست خدا در غیبت به سر می برند و تا هنگامی که خداوند اراده کنند، از نظرها پنهان خواهند ماند و سپس در زمانی که خداوند صلاح بداند، حضرت بر مردم ظاهر خواهند شد. مطابق این عقیده، حضرت مهدی (عج) عمری طولانی دارند و هنگام ظهور جوان می باشند. در این زمینه، روایات بسیاری از قول ائمه ی اطهار (ع) نقل شده است. در زیر، یکی از آنها را ذکر می کنیم:

حضرت امام رضا(ع) در پاسخ به اباصلت هروی که از ایشان پرسید: نشانه های قائم شما هنگام ظهور چیست؟ می فرمایند: « نشانه اش این است که در سن پیری است، ولی منظرش جوان است؛ به گونه ای که بیننده می پندارد 40 ساله یا کمتر از آن است. نشانه ی دیگرش آن است که به گذشت شب و روز پیر نشود تا آنکه اجلش فرا رسد. »(3)

در روایت بالا، نکات عجیبی درباره ی حضرت مهدی (عج) ذکر شده است. طوری که حضرت امام رضا (ع) می فرمایند در عین حال که حضرت مهدی (عج) عمر طولانی دارند، از نظر جسمی و ظاهری جوان می باشند؛ به نحوی که با گذشت ایام نیز حضرت پیر نمی شوند. حال این پرسش مطرح است که چگونه ممکن است حضرت مهدی (عج) با بقیه ی انسان ها و حتی ائمه ی اطهار (ع) و پیامبر (ص) نیز تا این حد متفاوت باشند؟ آیا این عقیده درمورد حضرت مهدی (عج) صرفاً تخیلات و اوهام است (نعوذ بالله)، یا از نظر علمی امکان اثبات آن وجود دارد؟

تا به حال از سوی محققین و نویسندگان شیعه، شواهدی برای امکان اثبات طول عمر حضرت مهدی (عج) بیان شده است. مهمترین شواهدی که تا به حال از سوی محققین شیعه در رابطه با امکان اثبات طول عمر حضرت مهدی (عج) بیان شده اند. به قرار زیرند:

1 – مثال هایی از معمرین (سالخوردگان): بنابراین نظریه، از آنجا که به گواهی تاریخ، بعضی از انسان ها طول عمر زیادی داشته اند (از جمله حضرت نوح (ع)، حضرت آدم (ع)، بخت النصر و ...)، این امکان وجود دارد که حضرت مهدی (عج) نیز مانند آنان عمر طولانی داشته باشند.(4)

2 – مثال هایی از تلاش علم پزشکی برای افزایش طول عمر افراد: در این تئوری، بیان می شود که امروزه با توجه به تلاش های پزشکی در جهت افزایش طول عمر افراد، این امکان نیز وجود دارد که حضرت مهدی (عج) نیز به دلیل رعایت اصول پزشکی و دانستن قواعد افزایش طول عمر، عمر طولانی دارند.(5)

شواهدی که ملاحظه فرمودید گرچه تا حدی کمک کننده هستند، اما خود این شواهد دچار مشکلات خاصی می باشند؛ برای مثال درمورد بحث معمرین، گرچه این مثال ممکن است برای اهل سنت یا برای برخی از پیروان ادیان دیگر مانند مسیحیان کمابیش معنادار باشد، اما پاسخ مناسبی برای ادعاهای افراد لائیک و لامذهب نمی باشد؛ چرا که این افراد اصلاً حضرت نوح (ع) و غیره را آنگونه که ما می شناسیم و قبول داریم، قبول ندارند که بشود از حضرت نوح (ع) برای آنها مثال زد.

در مورد پیشرفت های علوم پزشکی و تلاش دانشمندان برای به ثمر رساندن نتایج تحقیقاتشان درباره ی افزایش طول عمر انسانها، باز هم این مشکل وجود دارد که هنوز تحقیقات دانشمندان به نتیجه ی مناسب و تاثیرگذاری نرسیده است و هنوز توانایی دانشمندان در ارتقای افزایش عمر انسانها، ناچیز بوده است.

دانشمندان امروز، تلاش خود را عمدتاً در زمینه ی تحقیق بر روی سلولهای سرطانی متمرکز کرده اند تا با بررسی دلیل افزایش طول عمر سلولهای سرطانی، بتوانند علت افزایش طول عمر این سلولها را دریابند و بعد از یافتن این علتها درصورت امکان آنها را به بقیه ی سلولهای بدن تعمیم دهند. برای مثال آنزیم تلومراز که یک پروتئین فعال سلولی می باشد و وظیفه اش اضافه کردن واحدهائی به نام تلومر در انتهای کروموزم ها است، یکی از موضوعات مورد علاقه ی دانشمندان است.(6)
توجه: عزیزانی که به زیست شناسی علاقه ندارند و یا اطلاعات کافی در این زمینه ندارند، مطالب بین *** و *** را می توانند نخوانند. (*** تلومرها واحدهایی هستند که در انتهای کروموزوم ها قرار دارند و به مثابه ساعت سلولی عمل می کنند. در سلولهای سالم و معمولی، با گذشت زمان و تقسیم سلولی، قطعه های تلومر از انتهای کروموزوم ها کنده شده و این کار تا زمانی ادامه می یابد که آخرین تلومر نیز کنده شده و دیگر تلومری در انتهای کروموزوم ها باقی نماند. با این اتفاق، سلولهای معمولی عمرشان خاتمه یافته و می میرند. اما در سلولهای سرطانی با افزایش فعالیت آنزیم تلومراز، هر وقت تلومری از انتهای کروموزوم کنده شود، پروتئین تلومراز، تلومرهای دیگری را به انتهای کروموزوم می افزاید و با این کار نمی گذارد سلولهای سرطانی بمیرند. ***)(7)

امروزه این امید وجود دارد که با تحقیق برروی تلومرازها و استفاده از آنها در سلولهای سالم بدن انسان، طول عمر افراد را افزایش دهند. البته تا رسیدن به نتایج این تحقیقات و بخصوص تا زمان عملی شدن نتایج آن ها، راه بسیار بسیار طولانی در پیش است؛ چه رسد به اینکه بتوان آن را بر روی انسان ها انجام داد. بنابراین ذکر مثال از پیشرفتهای علم پزشکی در رابطه با طول عمر امام زمان (عج) چندان کمک کننده نیست. نکته ی مهم دیگری که در رابطه با شواهدی که تا به حال از سوی محققین شیعه ذکر می شده اند وجود دارد، این است که مثال در مورد معمرین و مثال درباره ی پیشرفتهای پزشکی، گرچه ممکن است تا حدی افزایش طول عمر حضرت مهدی (عج) را توجیه کنند، اما لزوماً جوانی ایشان را با گذشت زمان توجیه نمی نمایند.

اما شاهد جدیدی که امروز برای اولین بار خدمت شما برادران و خواهران گرامی ارائه می گردد، مربوطه به علم فیزیک جدید است. قویاً به شما توصیه می نماییم که در همین ابتدا نگران نباشید و فکر نکنید که توضیحاتی که در ادامه می آیند، پیچیده و سخت هستند. بلکه ما تلاش نموده ایم تا آنجا که ممکن است، مسائل را به شکل خیلی ساده، به دور از فرمول ها و معادلات پیچیده ی فیزیک جدید ارایه کنیم. البته اگر احیاناً در بخش هایی از این مطالب به مشکل برخوردید و یا صحت آنها برایتان جای سئوال داشت، می توانید از یک کارشناس فیزیک یا مهندس برق یا عمران که از نظر اعتقادی نیز قابل اطمینان هستند، کمک بگیرید.

در این فرضیه ی جدیدی که خدمتتان ارایه می نمایم، تلاش می کنیم تا با استفاده از تئوری « نسبیت خاص انیشتین » (Special Relativity)، امکان اثبات عمر طولانی حضرت مهدی (عج) و جوانی ایشان را بررسی نماییم. باز هم تأکید می کنیم که از اسم تئوری نسبیت اینیشتین نترسید، چون مطالبی که در زیر می آیند به صورت بسیار ساده و قابل فهم بیان شده اند.

مطابق « تئوری نسبیت خاص انیشتین » که با شواهد تجربی نیز تأیید شده است، هنگامی که اجسام سرعت بسیار زیادی دارند، اتفاقات خاصی برایشان می افتد؛ به نحوی که فاصله ها برای اجسام کوتاهتر شده، جرم اجسام افزایش می یابد و حتی زمان برای اجسام سریع، کندتر می گذرد. به عبارت دیگر مطابق این قانون، کسی که در فضاپیمای بسیار بسیار سریع نشسته است، از دید ناظر روی زمین، ساعت همراه وی بسیار بسیار کندتر می گذرد و این کندتر گذشتن زمان واقعی است نه اینکه تنها یک تصور باشد.(8) گرچه ممکن است مطلب گفته شده عجیب به نظر برسد و با مطالبی که در فیزیک کلاسیک (که در دبیرستان خوانده ایم) بیان می شود، به ظاهر تضاد داشته باشد، اما باید گفت که تئوری نسبیت خاص انیشتین با تمام شگفت انگیزی و عجیب بودنش، واقعیت دارد و با شواهد تجربی اثبات شده است.

قسمتی از نظریه های نسبیت خاص انیشتین که ما در این مقاله به آن می پردازیم، بحث « نسبیت زمان » است و به بقیه قسمتهای آن نمی پردازیم. « نسبیت زمان » می گوید که اجسام و افرادی که با سرعت های بسیار بسیار بالا مثلاً نزدیک به سرعت نور طی مسیر می کنند، از دید ناظر زمینی، زمان برایشان بسیار کند می گذرد. به عبارت دیگر اگر دو شخص وجود داشته باشند که یکی برروی زمین ساکن نشسته باشد و شخص دیگر در فضاپیمایی با سرعت بسیار بالا نشسته باشد، ساعتی که در دست شخص فضانورد است، از دید ناظر زمینی کندتر از ساعت فردی که بر روی زمین بی حرکت نشسته است، می گذرد. البته خود شخص فضانورد این کند شدن زمان را احساس نمی نماید؛ اما هنگامی که با فرد زمینی مقایسه می گردد، این اختلاف گذشت زمان خود را نشان می دهد.(9) برای مثال درحالی که مطابق ساعت فرد روی زمین 1 ساعت سپری گشته است، مطابق ساعت شخص فضانورد فقط 1 دقیقه سپری شده است.

بنابراین شخص روی زمین 1 ساعت پیرتر شده است، اما شخص فضانورد فقط 1 دقیقه از عمرش گذشته است. به این ترتیب شخص فضانورد مذکور، در طی این مدت جوانتر از فرد روی زمین مانده است.

البته این مسئله تنها یک بحث داستانی و افسانه وار نیست؛ بلکه یک حقیقت علمی در فیزیک است که با فرمول های متعددی تحت بررسی قرار می گیرد.

توجه: عزیزانی که به فیزیک علاقه ندارند و یا اطلاعات کافی در این زمینه ندارند، مطالب بین *** و *** را می توانند نخوانند.

*** فرمول زیر که یکی از آسانترین فرمول های تئوری نسبت خاص انیشتن است، به بیان رابطه ی بین سرعت و زمان نسبیتی می پردازد.(10)












در فرمول فوق، t زمانی است که برای فردی که بی حرکت ایستاده است سپری می شود؛ اما t’ زمانی است که برای فردی که در یک فضاپیمای بسیار سریع نشسته و فضاپیمای او سرعت V دارد، سپری می شود.



از فرمول مذکور چنین نتیجه می شود که اگر فردی در فضاپیمایی با سرعت بسیار زیاد نشسته باشد، زمان برای او بسیار آهسته تر از ساعت های روی زمین می گذرد و عمر او طولانی تر شده و جوان تر از انسان های روی زمین می ماند. برای قابل فهم تر شدن این مسئله، فرمول فوق را با ذکر مثال عددی بیان می کنیم:

فرض کنید که فردی بر روی یک صندلی در روی کره ی زمین و ساکن و بی حرکت نشسته است و شخص دیگری نیز در داخل فضاپیمایی با سرعت بسیار بسیار زیاد طی مسیر می کند. فرض می کنیم که فضاپیمای شخص دوم، سرعتی معادل C) 0/99999999 Cهمان سرعت نور است) داشته باشد؛ زمان سپری شده در روی زمین و زمان سپری شده در فضاپیما، با یکدیگر تفاوت عمده ای خواهند داشت.

برای مثال فرض می کنیم که اگر در روز کره ی زمین، ساعت فرد نشسته برروی صندلی (t) گذشت 20 ساعت را نشان دهد، مطابق فرمول مذکور، ساعت فرد نشسته در فضاپیما تنها سپری شدن چند ثانیه را نشان خواهد داد. محاسبه ی فرمولی مثال فوق به قرار زیر است:







بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، هنگامی که سرعت یک فضاپیمایی بسیار بسیار نزدیک به سرعت نور شود ،زمان به قدری کند می گذرد که درحالی که ساعت روی کره ی زمین گذشت 20 ساعت را نشان می دهد، ساعت درون فضاپیما از دید ناظر زمینی گذشت زمان چندانی را نشان نمی دهد (0 = t’). البته به دلیل اینکه ما در فرمول برای سهولت محاسبات، عدد 0/99999999 C را به طور تقریبی برابر با C در نظر گرفتیم، صفر به دست آمده در نتیجه نهائی (0 = t’)، یک صفر واقعی نیست؛ بلکه نتیجه ی نهایی اصلی ( t’ = 0/00000001 ) می باشد.

بدین ترتیب می توان گفت که درحالی که بر روی زمین 20 ساعت سپری شده است، شخصی که در فضاپیما با سرعت بسیار بسیار زیاد درحال حرکت است، از دید ناظر زمینی تنها گذشت 1 ثانیه را تجربه می کند.

بنابراین شخص نشسته در فضاپیمای سریع السیر نسبت به شخصی که در زمین نشسته است، نزدیک به 1000 برابر جوانتر مانده است و گذشت زمان کمتری را سپری نموده است.

آلبرت اینیشتین برای اینکه فرمول خود را قابل فهم تر بکند، از مثالی تحت عنوان ساعت فوتونی (Photon Clock) استفاده کرد. قبل از توضیح بیشتر درمورد ساعت فوتونی، به تصویر زیر توجه فرمایید:(11)







ساعت فوتونی ساعتی است که از دو سطح آینه ای تشکیل شده است. طرز کار این ساعت این گونه است که هنگامی که یک ذره ی نور (فوتون) از سطح آینه ی اول به سطح آینه ی دوم برخورد کرده و دوباره به طرف آینه ی اول باز می گردد، این رفت و برگشت زمانی معادل 1 ثانیه را نشان می دهد. هنگامی که این ساعت (ساعت فوتونی) بی حرکت باشد (برای مثال در دست مردی نشسته برروی کره ی زمین)، ساعت فوتونی خیلی معمولی و مطابق توضیح داده شده، ثانیه ها را ثبت می کند (که ما این حالت را در شکل بالا با فلش سبز نشان داده ایم). اما هنگامی که ساعت فوتونی در یک فضاپیمای باسرعت بسیار بسیار بالا کار گذاشته شود، ذره ی نور یا (فوتونی) که درسطح آینه ی اول حرکت می کند و به سمت آینه ی دوم می رود باید مسافت بسیار بسیار طولانی را طی کند تا به سطح آینه ی مقابل برسد و بازهم باید مسافت بسیار بسیار طولانی را طی کند تا مجدداً از آینه ی دوم به سمت آینه ی اول برگردد (ما این حالت را در شکل فوق با فلش قرمز نشان داده ایم). در واقع در فضاپیما، ذره ی نور یا فوتون به محض اینکه از آینه ی اول جدا می شود تا به آینه ی دوم برسد، به جای اینکه همچون ساعت فوتونی روی زمین مسیر مستقیمی را تا آینه ی مقابل خود طی کند، مجبور می گردد تا مسیر بسیار طولانی تری را در فضا بپیماید تا به آینه ی روبرویش برسد؛ چرا که فضاپیمایی که حامل ساعت فوتونی مذکور است، در طی همان مدت بسیار کوتاه، هزاران کیلومتر در فضا طی مسیر کرده است و دیگر در سرجای اولش نیست. بنابراین ذره ی نور یا فوتون نیز مجبور است برای برخورد به آینه ی سطح مقابل، پا به پای فضاپیما در فضا طی مسیر کند تا به آینه ی سطح مقابل خود برسد. این مسئله سبب می شود تا فوتونی که به وسیله ی رفت و برگشت آن، ساعت فوتونی زمان را به ما نشان می دهد، دیرتر به سر جای اول خود برگردد و ثانیه ها را کندتر نشان دهد.

در واقع در فضاپیما، فوتون ساعت فوتونی برای نشان دادن سپری شدن زمان، مجبور به طی کردن مسیرهای بسیار طولانی است و به همین دلیل زمان را به ما کندتر نشان می دهد.

توجه : اینیشتین از مثال ساعت فوتونی برای قابل فهم تر کردن زمان نسبیتی استفاده کرد. اما این مسئله بدین معنا نیست که لزوماً دلیل کند گذشتن زمان در سرعت های بالا به دلیل اتفاقی است که برای ساعت فوتونی پدید می آید، بلکه کند گذشتن زمان در سرعت های بالا، احتمالاً مکانیسم های پیچیده تری دارد. اما به هرحال هرچه هست، زمان نسبیتی یک واقعیت علمی در فیزیک است که در آزمایش های تجربی نیز به اثبات رسیده است. ***
شنبه 89 مرداد 30 , ساعت 4:0 عصر
، سخنرانی رسایی در دانشگاه اراک
بر خلاف سخنرانی وی در دانشگاه علوم‌پزشکی اراک که در کمال آرامش و بدون حاشیه
برگزار شد، با حاشیه‌هایی همراه بود که در ذیل می‌آید:



* سالن 340 نفری محل سخنرانی میزبان بیش از 500 نفر از دانشجویان دانشگاه اراک بود
که حدود 40 نفر نیز با رنگ‌های سبز در سالن حضور پیدا کرده بودند و بادکنک‌هایی به
رنگ سبز نیز در دست داشتند و بیشتر از آنکه توجه آنها به مراسم و سخنرانی‌ها باشد،
مشغول سر دادن شعار بودند که البته با واکنش مجری مراسم روبرو شدند؛ "دوران
بادکنک‌بازی ما گذشته است، لطف کنید اینها را جمع کنید. "



* قبل از آغاز سخنرانی رسایی تریبون آزاد دانشجویی برگزار شد و دانشجویان هر کدام
به مدت 5 دقیقه به بیان نظرات خود درباره مسائل روز پرداختند. یکی از حامیان موسوی
در این تریبون درباره اهانت به ساحت امام راحل گفت: اگر پاره کردن تصویر امام(ره)
صحت داشته باشد، از نظر ما هم مذموم است.



* مسئولان برگزاری مراسم زمان صحبت هر یک از دانشجویان در تریبون آزاد را 5 دقیقه
اعلام کرده بودند و به این موضوع نیز سختگیرانه عمل می‌کردند و هر زمان که مدت
صحبت دانشجویان از 5 دقیقه می‌گذشت، مسئولان برگزاری مراسم، میکروفن وی را قطع می‌کردند.




* یکی از دانشجویان با حضور پشت تریبون با بیان اینکه قصه از آنجا شروع شد که عده‌ای
مردم ما را فروختند و پذیرفتند که فیزیک هسته‌ای نباید در کشور ما تدریس شود، گفت:
عده‌ای به اسم نخست وزیر امام وارد صحنه شدند اما زمانی که مردم شهید می‌دادند، با
غرور استعفا دادند.

این بخش از اظهارات این دانشجو با واکنش حامیان موسوی مواجه شد که با هو کشیدن
مانع ادامه سخنرانی وی شدند.



* یکی دیگر از حامیان موسوی نیز پس از سر دادن شعار «خمینی کجایی، موسوی تنها
مانده» و بیان اینکه دموکراسی باید در کشور در صدر قرار داشته باشد، اظهار داشت:
در حالیکه 20 شبکه خصوصی در افغانستان فعالیت می‌کنند، رسانه ملی ما مثل دانشگاه‌های
ما تک‌صدایی است.



* رسایی صحبت‌های خود را با تشکر از دوستان سبز آغاز کرد و خطاب به آنها گفت:
شعارهای خوبی دادید. ما هم دوست داریم سبز باشیم، اما نه سبز شما، بلکه سبزی که
مورد احترام ملت ایران است.



* بخشی از سخنان رسایی به پاسخ دادن وی به شعارهای حامیان موسوی اختصاص یافته بود
و اظهاراتی که رسایی در جواب شعارهای حامیان موسوی بیان می‌کرد، با استقبال
دانشجویان مواجه می‌شد.

مثلاً زمانیکه حامیان موسوی شعار می‌دادند "تقلب؛ 1 درصد، 2 درصد، نه 53 درصد
"، رسایی به آنها گفت: قطعاً شعار شما درست است، ما هم می‌گوییم این تقلب
امکان‌پذیر نیست.

دانشجویان حاضر در سالن نیز در همراهی با رسایی که از آنها خواسته بود برای حامیان
موسوی صلوات بفرستند، هم‌صدا با هم صلوات فرستادند.

پس از قرائت صلوات توسط دانشجویان، رسایی گفت که قصه از همین‌جا شروع شد که عده‌ای
مدعی 11 میلیون تقلب شدند. این صحبت رسایی با شعار «دروغه دروغه» حامیان موسوی
روبرو شد که رسایی نیز در پاسخ به این شعار گفت: ما هم مثل شما معتقدیم که این
ادعای تقلب دروغ است.



* حامیان موسوی در قسمتی از این مراسم خطاب به رسایی شعار «وکیل بی‌لیاقت، حیا کن
حیا کن» سر دادند. رسایی نیز در جواب آنها گفت: وکیل بی‌لیاقت برخی از نمایندگان
مجلس ششم بودند که به کشورهای بیگانه پناهنده شدند.

رسایی همچنین زمانی که حامیان موسوی «مرگ بر روسیه» سر می‌دادند، تأکید کرد که همه
دانشگاه «مرگ بر روسیه» بگوید، همه این کشورها مثل هم هستند، آمریکا، روسیه و
انگلیس فرقی با هم ندارند.



* حامیان موسوی بار دیگر رسایی را خطاب شعار خود قرار دادند و گفتند: "دروغگو
حیا کن، دانشگاه‌ رو رها کن " رسایی نیز در پاسخ به لغو سخنرانی رئیس جمهور
در 26 فروردین سال گذشته اشاره کرد و با نشان دادن روزنامه‌های صدای عدالت و مردم‌سالاری
به حامیان موسوی گفت: دروغگو اینها هستند که در نقد سخنرانی لغو شده رئیس‌جمهور
مقاله می‌نویسند.



* رسایی در جواب حامیان موسوی که شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر می‌دادند تأکید کرد:
بله، ما هم می‌گوئیم مرگ بر دیکتاتور؛ چون عده‌ای حتی اجازه ندادند دوستانشان پشت
تریبون حرف‌هایشان را بزنند.



* در بخشی از این مراسم حامیان موسوی شعار «مرگ بر اسرائیل» سر دادند که مجری
برنامه اعلام کرد که این شعار همه دانشجویان است.

دانشجویان نیز در تأیید این سخن مجری یک‌صدا «مرگ بر اسرائیل» سر دادند. رسایی نیز
گفت: قطعاً مرگ بر اسرائیل و مرگ بر کسانیکه در روز قدس شعار «مرگ بر اسرائیل» را
خط زدند.



* نکته جالب شعارهای حامیان موسوی آنجا بود که آنها از یک سو «مرگ بر اسرائیل» سر
می‌دادند و از سوی دیگر شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» سر می‌دادند، اما
دانشجویان در مواجهه با تناقض شعارهای حامیان موسوی شعار دادند: «هم غزه هم لبنان،
جانم فدای ایران»



* حامیان موسوی خطاب به رسایی شعار دادند: «مزدور چقدر گرفتی؟ تریبون رو دست
گرفتی» که رسایی در پاسخ به آنان گفت: قبل از من تریبون در درست شما بود، همان
اندازه که شما‌ گرفتید و صحبت کردید، من هم همان اندازه گرفتم.

وی ادامه داد:‌ این صحبت شما یعنی اینکه دلارها را گرفتید که اینجا بایستید و جلسه
را خراب کنید؟

هنگامیکه حامیان موسوی خطاب به رسایی شعار «دانشجو می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد»‌ سر
دادند، رسایی به آنها گفت: بله، دانشجو قطعاً ذلت حمایت آمریکا و اسرائیل را نمی‌پذیرد.




* دانشجویان حاضر در جلسه در جواب حامیان موسوی که شعار می‌دادند «می‌کشم می‌کشم،‌
آنکه برادرم کشت»، شعارهای «ما همگی برادریم، پیرو خط رهبریم»، «آزادی اندیشه، با
شانتاژ نمی‌شه» و «حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست» سر دادند.



* رسایی در بخشی از سخنان خود گفت: همه کسانیکه موسوی را قبول دارند، سکوت کنند،
می‌خواهم حرف‌های موسوی درباره رعایت قانون را ذکر کنم. اما حامیان موسوی با هو
کشیدن مانع انجام این کار از سوی رسایی شدند. رسایی نیز گفت: معلوم است که شنیدن
حرف‌های موسوی آنقدر برایتان تلخ است که نمی‌خواهید آنها را بشنوید.

دانشجویان نیز شعارهای «سبز ما رو دزدیدن، دارن با اون پز می‌دن» و «آزادی اندیشه
با داد و قال نمی‌شه» سر دادند.

حامیان موسوی شعار «خس و خاشاک تویی، دشمن این خاک تویی» سر دادند و رسایی نیز
خطاب به آنها گفت:‌ قطعاً‌ خس و خاشاک آن کسانی هستند که به خیابان‌ها ریختند و
مسجد را آتش زدند.



* رسایی در جواب حامیان موسوی که با سر دادن شعار خواستار آزادی برخی زندانیان
شدند، تأکید کرد که دانشجو باید از قید احزاب و گروه‌های سیاسی آزاد شود.

هنگامیکه حامیان موسوی در ادامه شعار «موسوی با غیرت، برس به داد ملت» سر دادند،
رسایی فرمایشات امام خمینی(ره) درباره عمل کردن به قانون توسط همه را ذکر کرد و
دانشجویان نیز شعار «مرگ بر دیکتاتور مخملی» سر دادند.



* حامیان موسوی رسایی را با شعار «رسایی حیا کن، تریبون را رها کن» خطاب قرار
دادند اما رسایی در جواب آنها گفت: اگر قرار بود رسایی با صحبت 40 نفر کنار بکشد،
سفره اصلاحات آمریکایی از این کشور برچیده نمی‌شد.



* رسایی در پاسخ به شعار حامیان موسوی که می‌گفتند «آنکه تجاوز کرد، عکس امام را
پاره کرد»، گفت: قطعاً‌ آنهایی که به حقوق 40 میلیون ایرانی که پای صندوق‌های رای
آمده بودند، تجاوز کردند، عکس امام را پاره کردند.



* در قسمت دیگری از این مراسم و هنگامیکه شعار «نه شرقی نه غربی، دولت سبز ملی» از
سوی حامیان موسوی مطرح می‌شد، دانشجویان با شعار «نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی»‌
به شعارهای حامیان موسوی واکنش نشان دادند و در اجرای درخواست مجری مراسم که از
آنها خواست قیام کنند تا در اقلیت بودن ‌آنهایی که قصد خراب کردن فضای جلسه را
دارند، مشخص شود، قیام کردند و شعار «ما همگی برادریم، مطیع امر رهبریم» سر دادند.




* مابین سخنان رسایی یکی از حامیان موسوی روی سن رفت و به رسایی گفت که چرا به من
اجازه صحبت کردن نمی‌دهید؟ رسایی نیز در پاسخ به این حامی موسوی گفت: شما اول جلسه
فرصت صحبت کردن داشتید، ولی در عین حال آخر جلسه وقت بگیرید و صحبت کنید.

وی همچنین در پاسخ به حامیان موسوی که شعار «اگر امام زنده بود، شک نکنید با ما
بود» سر می‌دادند، تأکید کرد که بله، شک نکنید امام با ملت ایران بود و ملت ایران
هم در برابر کسانیکه مورد حمایت آمریکا و اسرائیل هستند، می‌ایستد.



* یکی از حامیان موسوی در بین سخنرانی رسایی،‌ کفش خود را روی میزی که رسایی پشت
آن نشسته بود، گذاشت. رسایی نیز در جواب این اقدام گفت: مهم این نیست که چه کسی
کفش پرتاب می‌کند. الزیدی در عراق کفش خود را به سوی جرج بوش پرتاب کرد. به سوی
ابوذر هم استخوان پرتاب می‌کردند. مهم این است که چه تفکری این کار را انجام می‌دهد.


دانشجویان نیز در حالیکه قیام کرده بودند، شعار «حسین حسین شعار ماست،‌ شهادت
افتخار ماست» سر دادند.



* حامیان موسوی خطاب به رسایی شعار دادند: «ننگ ما ننگ ما، وکیل ما». رسایی نیز
خطاب به آنها گفت: قطعا وزیران دولت خاتمی که الان به کشورهای بیگانه پناهند شدند،
ننگ ما هستند.

همچنین رسایی زمانیکه خواست سخنان امام خمینی(ره) و نامه 6 فروردین 68 ایشان
درباره منتظری را بازگو کند اما حامیان موسوی با هو کشیدن مانع وی شدند، گفت:
آنهایی که در برابر ذکر صحبت‌های امام خمینی(ره) هو می‌کشند، همان‌هایی هستند که
عکس ایشان را پاره کردند.




   1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ